حضور عشق در کنار تنفر پررنگتر دیده میشود. راز تاثیرگذاری فیلم دشت گریان (علفزار گریان)
The Weeping Meadow از آنجلوپولوس در همین جمله نهفته است. فیلم به ظاهر داستان قومی مهاجر است که به اجبار جنگ و تبعاتش آواره شدهاند و در کنار رودخانهای مستقر میشوند اما در واقع داستان همان بیعدالتی و جنگ قدرتهایی است که همیشه سایهاش بر سر تاریخ بشریت بودهاست و خرابیهایش نصیب قشر ضعیف جامعه شدهاست. آنجلوپولوس تمام قدرتش را به کار میگیرد تا بگوید مرگ تنها تاثیر مخرب جنگ نیست و با هر جانی خانوادهای و با هر خانوادهای جامعهای از درون میمیرد.
شعر، موسیقی، رقص سه راس مثلث نمایش کلاسیک یونان است که درست مانند
عکسهای مستند در بین پلانهای فیلم و غم و شادی شخصیتها حضور دارند و همانطور که معلول سالها ارزش و احساسات بشر بودهاند، اینبار به کمک انسان میآیند تا بار دیگر خود را در آینه آنها پیدا کنند. اکثر نماهای فیلم در قالب سبک کارگردانی آنجلوپولوس یعنی نماهایی باز و پر از جزئیات دیده میشوند که در دل خود چندلایه شدهاند. به همین دلیل پلانهای او بسیار طولانی است و دوربین به گونهای حرکت میکند که حضورش نامحسوس است. تدوین نیز بر همین اساس به حداقل خود با ریتمی کند میرسد. تاثیر تئاتر و علاقه آنجلوپولوس به آن باعث شده که بازیگران نیز حرکات کمی داشته باشند و یا در نماهایی ثابت بایستند. قابها نیز از این حیث به مانند عکسهایی با محوریت داستانی و یا در جاهایی با کاربردی مستقلتر عمل میکنند مانند نمای لانگشات ملحفههای سفید از درون قاب پنجره و یا نمای لاشههای آویزان گوسفندان از درخت.
درست مانند
فیلم گام معلق لک لک دیگر ساخته تئو آنجلوپولوس، لوکیشنهای این فیلم نیز در راستای تم خیالانگیز و شاعرانه فیلم انتخاب شدهاند تا علاوه بر فضاهای خالی که برای قاب میسازند، احساسات مخاطب را برانگیزانند مانند تصاویر منعکس شده در رودخانه یا فضاهای تاریک شب با نور نرم و بیرمقی که از بیرون میتابد. یکی دیگر از جذابیتهای بصری و ریتمیک فیلم پلانهایی است که مانند ترجیعبند در فواصلی از فیلم تکرار میشوند و میزانسنهایش مورفگونه تغییر میکنند. مانند پلان معرفی افراد داخل سالن نمایش توسط ویولونیست به النی و همسرش یا پلان شاهکار موزیسینها در بین ملحفههای سفید. گرچه اکثر قابها میتوانستند به صورت تک پلانهای کوتاه کنار یکدیگر قرار بگیرند اما قدرت تاثیرگذاری آنها به این تداوم و ارتباطی است که از طریق فیلمبرداری در یک پلان پیدا میکنند و به گونهای نماد مهمترین پیام فیلم یعنی تاثیر انسانها و اعمالشان بر یکدیگر میشوند.
فیلم با رودخانه شروع و با آن تمام میشود اما افق دریا به نوعی نماد وجود امید در درون شخصیتها است و چندین بار در فیلم دیده میشود و زمانی که النی از زندان آزاد میشود جایش را به سنگهایی میدهد که به صورت فشرده روی هم، دیوارهای صعبالعبور زندان را تشکیل دادهاند. بعد از آن نیز رودخانهای هم که دیده میشود به گونهای سهمگین مانند سنگها، تمام قاب را پر میکند و قدرت خود را به رخ میکشد مانند نمای مرگ یکی از فرزندان در کنار رودخانه. رنگ قرمزی که در بافتنی النی دیده میشود در تضاد با رنگ آبی دریا، به خوبی نماد عشق در چنان فضای دردناکی میشود. فیلم به تصاویر زیبا و بدیعی که میسازد بسنده نمیکند و شاعرانهترین قابش را بر عهده تخیل مخاطب میگذارد. یعنی قاب دشت گریانی که شاید تنها میتوان مانند پسر، همچون خواب و رویایی آن را تصور کرد تا به چشم دید. و در نهایت فریادهای پر از درد النی در انتهای فیلم که به نوعی نقش کاتارسیس را برای مخاطب ایفا میکند، بیشتر میسوزاند تا شفا دهد.
درپایان یادآوری میکنیم که اگر به عکاسی و سینما علاقمند هستید
کلاس عکاسی سینما مدرسه آرتسنس فصل مشترکی را میان عکاسی و سینما برای علاقمندان ایجاد کرده است و همچنین اگر تازه تصمیم به شروع عکاسی گرفتهاید بدون شک
کلاس عکاسی مقدماتی مدرسه آرتسنس بهترین نقطه برای شروع عکاسی است.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله معرفی فیلم اسب تورین را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.