نوشته حامد جهانپناه هنرجوی مدرسه آرتسنس
فیلم «نقاش و دزد» با عنوان اصلی (The Painter and the Thief) یکی از عجیب ترین مستندهایی خواهد بود که تابحال دیدهاید.شش سال پیش، مایکل مور(Michael moore) ، مستند ساز برنده اسکار، فیلم Where To Invade Next (2015) را ساخت. در آن مستند، مور به کشور نروژ در شمال اروپا رفت و از یکی از معروف ترین زندان های آنجا، یعنی زندان هالدن بازدید کرد. این زندان منحصر به فرد جاییست که در آن با زندانیان، با وقار بیشتری رفتار میشود.
این را گفتم چرا که فیلم بنجامین ری(Benjamin Ree) نیز ما را به زندان هالدن میبرد و بطور خاص به یک جنایتکار جنایت غیرخشن و قربانی او و نحوه رفتار قربانی با جنایتکار میپردازد. باربارا کیسیلکووا نقاشی است که در اسلو زندگی میکند. او دو نقاشی در یک گالری هنری داشت که در سال 2015 به سرقت میرود و این خبر در همه رسانهها پخش میشود. چندی بعد، به لطف دوربینهای مداربسته، عامل دزدی دستگیر شد و باربارا تصمیم گرفت به دادگاه برود. او به جای ناراحتی یا زدن اتهام به مجرم، تصمیم گرفت با دزد اثرش دوست شود و با نزدیک شدن به دزد، شروع به ارتباط گرفتن کرد و به سادگی از او پرسید که آیا برای نقاشی جدیدی که از او میخواهد بکشد، ژست می گیرد یا خیر و مجرم موافقت کرد این کار را انجام دهد.
اگر فیلم P.S.Your Cat Is Dead (2003) ، که بر اساس نمایشنامهای در سال 1975 ساخته شده بود را دیده باشید ، همان جریان مشابه را دارد. آنجا قهرمان داستان، نویسندهایست که کتابش به سرقت رفته، او بلاخره سارقی که کتاب دزدیده است را میگیرد اما کتاب گم شده است، بنابراین نویسنده تصمیم میگیرد که دزد بنشیند و با او مصاحبه کند، تا بتواند کتاب جدیدی را براساس زندگی دزد بنویسد. اینجاهم داستان به شکلی اساسی همان چیز است و باربارا به جای مصاحبه برای یک کتاب، فقط یک دزد را در نظر گرفته تا بتواند نقاشی جدیدی بر اساس او خلق کند.
کارل برتیل نوردلند دزد مورد بحث است. او در پایان با باربارا دوست شد و از طریق آن دوستی، ما در مورد زندگی هر دو آنها میآموزیم. هر دو مسئله و کشمکش دارند. باربارا جایگاه بهتری دارد، اما از مشکلات خود، از جمله یک رابطه قدیمی و همچنین مشکلات مالی رنج میبرد، اما او بطور شخصی آدم با ثباتتری است. با این حال، این فیلم در مورد عقب زدن لایهها و نشان دادن وجودی بیش از آن برداشت اول است. با توجه به سیستم انسانی زندان در نروژ، به نظر می رسد شاید این فیلم برای نروژیها نباشد. باربارا یک مهاجر است که از برلین به اسلو آمده است و در جمهوری چک متولد شده، با این حال او کسی است که رابطه را با کارل آغاز میکند.
فیلم فرم عجیبی هم دارد و شبیه درامهای روایی پیش می رود. تدوین به شکل خطی مکان و زمان را برای ما پیش می برد و ما به هیچ عنوان رودرروی شخصیتهای حقیقی قرار نمیگیریم. آدمها با هم در ارتباط و تعاملی واقعی درمقابل دیدگان ما هستند و ما آن ها را در این ارتباط دنبال میکنیم چنانکه گویی قرار باشد در آخر به جای آن ها قرار بگیریم.
التزام فرم به عدم نمایش یک اثر هنری خود خلق یک اثر هنر واحد می شود. در نقاش و دزد همانطور که از اسمش می شود نتیجه گرفت هنر در اولویت قرار می گیرد و این اولویت قرار گرفتن هنر، ما را از موضوع دزدی دور میکند. ما با انبوهی از مدیوم شاتهای خوش طرح طرفیم که نه خیلی نزدیک می شوند و نه خیلی دور، چیزی شبیه عکاسی خیابانی شاید اینجا دارد رخ می دهد.
فرم عجیب نقاش و دزد با محتوای انسانی اتوپیایی آن، مخاطب را با سوالهای فراوانی رودررو می کند. اینکه هنر چه هدف والا و چه تاثیری در زندگی ما دارد؟ و چه نقشی در سرو سامان بخشیدن به روابط انسانی ما بازی می کند؟ اینکه چقدر از حقیقت مطرح شده در فیلم میتواند برای مخاطب، واقعی جلوه کند؟ اینکه اعتیاد و وسواس در کجا تلاقی میکنند؟ و خطر عاطفی مراقبت از شخصی که نمیتواند از خود مراقبت کند چیست؟
رسیدن به پاسخها کار سادهای نیست چراکه مسیر رستگاری در دنیای امروز بسیار دشوار و حتا کثیف شدهاست. پویایی قدرت بین هنرمند و مخاطبینش، پیچیده و گاه حتا ناسالم است، حتا بین این دو نفر که بهترین اهداف را دارند این اتفاق اینگونه به نظر می رسد. اندوه کمرنگ و خاکستریهای تاریک در فیلم رفته رفته بیشتر تیره و تار می شود. به نظر می رسد که آنها در شبه نارنیایی وجود دارند که همیشه زمستان است اما هرگز کریسمس نمیرسد و با وجود همه اینها، این فیلم شما را امیدوار میکند، حتا به مخاطبش الهام میبخشد که فکر کند که آیا چنین ارتباط عاطفی عمیقی، برای همه ما وجود خواهد داشت؟
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله معرفی فیلم جنایت بی دقت را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.