نوشته شیما پازوکی هنرجوی مدرسه آرتسنس
سیلویا ریوا Silvia Rivas از سال 1988 نمایشگاههای انفرادی خود را در قالب آثار نقاشی و عکاسی آغاز کرد و رفته رفته به تلفیق مدیاهای مختلف متمایل شد. او در بسیاری از دوسالانهها و نمایشگاههای گروهی و انفرادی داخلی و بینالمللی شرکت کرده و نشانها و دیپلمهای افتخار شاخصی را از آن خود نمود و از اوایل دهه 90 به عنوان یکی از پیشروترین هنرمندان در زمینه ویدئوآرت و ویدیو اینستالیشن در آرژانتین و آمریکای لاتین شناخته شد. کارهای او را میتوان بازتابی عمیق از تفکر درباره مفهوم مجازی زمان دانست: درک درونی از زمان حال ، کشف رمز لایههای متراکم گذشته، عدم دسترسی به زمان آینده و اجتناب ناپذیر بودن "شرایط "در هر یک از این سه مقطع زمانی. او در کارهایش زمان را به خصوصیات انسانی میآراید و به آن احساس میبخشد تا تضاد کامل با ذات فیزیولوژی "ریتم زمان" و "اصل زیستن" را به سوالی در ذهن مخاطب تبدیل کند.
این "زمان" است که در چشم بر هم زدنی تبدیل میشود به نقطه شکست، اضطرار، تعلیق و یا حتا به بستری برای ترکیب و تجمیع اضداد در فضایی واحد. ابهام و ماهیت دوگانه وقایع، همزیستی المانهای متضاد و آستانههایی که در موقعیتهای مختلف از هم جدا میشوند و باز در هم میآمیزند، از مضامین ثابت کارهای او است.
برخلاف آثار پیپیلوتی ریست که بن مایه قوی فمنیستی دارند سیلویا ریوا علاقهمند است به استفاده از تمام ظرفیتهای تصاویر متحرک ویدیویی که با وجود محدودیتهایی در زمینههای سمعی و بصری، باز او را قادر میسازد تا فرمهایی که میخواهد بسازد و فضاهای ذهنی خود را پیاده کند تا هر چه بیشتر بر "شرایط" تاکید نماید. تنها از این طریق بود که او توانست مفهوم شاعرانهای به تواناییها و محدودیتهای حرکتی بدنهای انسانی در کارهایش اضافه کند. او با همین کاوشها در ابعاد بدن و محدودیتهایش ( فیزیکی و مجازی) موفق شد فرم جدیدی از اجرا را پیاده کند. نحوه نصب صفحات نمایش و صداهای پخش شده در اتاقهای نمایش،داستانهای عادی او از مفهوم تعلیق و عدم قطعیت رابه شکلی تازه بازتولید میکند.
اینستالیشنهای خاص سیلویا ریوا همواره به مخاطب گوشزد میکند که زندگی، یک امر احتمالی محض است. او در بسیاری از گالریها به گونه ای السیدیها را چیدمان میکند که حرکت بازدید کنندگان از زوایای مختلف در آنها دیده میشود و این حرکتهای غیر منتظره با تصاویر ثابت ویدیویی در هم میآمیزند.یکی از چشمگیرترین مجموعههای سیلویا ریوا در سال 2000 به اسم Notes on time در سال 2001 با اندکی تغییر در اجرا به اسم Time as a setting با مفهوم مرکزی به چالش کشیدن " زمان" است.
نحوه اجرای این اثر ویدیوآرت و اینستالیشن و استفاده از صدا بود. تصویر دریا نماد زمان است که مدام در جریان است اما ریتمی تکرار نشدنی دارد. دریا درست مانند زمان نشانههایی برجای میگذارد و در عین حال نشانههای گذشته را از بین میبرد. در فریمهای این کار شاهد طاقهای قوسی و ستونها و ریزش مداوم آب هستیم. هر سه نماینده مفهوم "زمان" که از میانشان دایرههای بزرگ سیاه عبور میکنند و تصاویر ثابت را منقطع مینمایند. این دایرهها از گذشته میآیند به زمان حال میرسند و به آیندهای نامعلوم فرو میروند. در قلمرو این توالی و تکرار و شکست تصاویر، آنچه بی هیچ جایگزین و جانشینی همواره حس میشود، حضور ناپیدای زمان است.
در بررسی تحولات کارهای سیلویا ریوا مجموعه Everything From Out There که ویدئوی آن را میتوانید در صفحه اینستاگرام مدرسه آرتسنس مشاهده کنید، سیلویا مخاطب را در برابر یک ابژه نامعلوم، یک پرسش گنگ و حتا یک رویای پراکنده قرار میدهد. تصاویر ویدیویی به همراه صدای نفسهای نامنظم و حاصل از تلاش و تقلای بدنهایی که در هم میپیچند، به مخاطب القا میکند که نیروی نامرئی هست که ممکن است بر بدنهای در حال تقلا که همگی خواهان تصرف فضایی خالی در کنج قابهای او هستند مسلط شود. این تلاش و تقلا، گویی برای فرار از فضای بیرون به درون رخ میدهد و نجوایی ممتد، گویی تنها مرز میان خیال و واقعیت میشود.
در سال 2019 مجموعه ای به نام Diagonal Forces با نحوه ارائهای کاملن مشابه از وی میبینیم. السیدیهای کریستالی بسیار بزرگ با زاویه های قرارگیری نامتعارف ، اغلب آویخته از سقف و به صورت اریب که به شدت حس سر خوردن سوژه ها را انتقال میدهند انگار در خارج از قاب در نقطهای که ما نمیبینیم نیرویی تهدید آمیز وجود دارد و بدنهای انسانی پیچیده در هم همانقدر که برای بقا به یکدیگر نیازمندند به همان شدت هم در بدست آوردن منابع زیستی با یکدیگر در جنگند.
در هر دوی این مجموعهها فشار بدنها بر هم به شکلی پایان ناپذیر در چرخهای مکانیکی رخ میدهند. در اولی برای فرار از فضای واقعیت به فضای رویا و در دومی برای تحمل قالب درون و خارج نشدن از آن.
در سال 2014 از سیلویا ریوا مجموعهای به نمایش درآمد به نام Buzzing که به نوعی تکمیل شده مجموعهای دیگر در سال 2010 بود تحت عنوان Invisible Odyssey که تلفیقی از نقاشی و عکس و ویدیوآرت بود. در این مجموعه در هر دو نسخه آن با ابعاد بسیار بزرگ السیدیها روبرو میشویم که یک تصویر طولانی و کلافه کننده را نمایش میدهند: دستی روی یک میز سفید، مگسی که مزاحم است و دست با حرکتهای آرام سعی در راندن مگس دارد. کم کم حرکات مگس تند میشود و صدای وزوز بدون انقطاع ادامه دارد. دو دست وارد عمل میشوند ابتدا به قصد راندن و سپس به شدت حرکات دستها اضافه میشود برای کشتن مگس. لحظه ضربه نهایی، چیزی شبیه جوهر پخش میشود بر میز سفید. لحظهای سکوت و ناگهان موجی از مگسها که انگار از آن لکه سیاه می¬جوشند و خشمگین و بی هدف حمله میکنند. صدای کر کننده وزوز و تقلای دستها اینبار برای در امان ماندن.
ریوا در مورد این اثر میگوید: رخدادهای تصادفی یا بهتر است بگوییم بدشانسیهای غیر مترقبه حاصل تلاقی یک علت و معلول هستند. عمل و عکس العمل چنانچه متناسب با یکدیگر نباشند میتوانند منجر به بروز رخدادهایی خارج از کنترل بشر شوند و باز میگوید که انسان با تمام تصور قدرتمندی، گاه چنان ناتوان است که به زنجیر این اتفاقات گرفتار میشود و سرعت تباهیاش برای خودش هم قابل تصور نیست.
مجموعه دیگری از کارهای بدیع او در سال 2015 به نام Momentum در فرم ویدیو آرت منتشر شد که در همان سال یک مجموعه ترکیبی عکس و چیدمان به اسم Still paradise is ours نیز به نمایش درآورد.
در اولی بازهم ریوا زمان را به بازی میگیرد. ایده اصلی این مجموعه ثبت لحظه قبل از حدوث یک واقعه است. نوعی از "ثبت لحظه قطعی" اما نه در قالب عکس بلکه در قالب ضبط آخرین گامهای پیش از رخداد یک سقوط با استفاده از ضبط ویدیویی تصاویر و نمایش آنها بازهم با صفحات درخشان و تکنیک اسلوموشن.
آنچه وی درباره این مجموعه میگوید نشان دادن توهم قابل کنترل بودن تبعات اتفاقات و تصمیمات فرد در زندگی است. او در این مجموعه به نوعی مخاطب را به یاد گفته والتر بنیامین می اندازد که " فرد از طریق عکاسی برای اولین بار با ناخودآگاه نوری آشنا میشود. در واقع دوربین لحظاتی را پیش چشم مخاطب میآورد که همواره وجود داشتهاند اما او قادر به دیدن جز به جز و ثانیه به ثانیه آنها نبودهاست".
قابهای این مجموعه همگی به سقوط ختم میشوند، مفهومی فرویدی حاکی از رهایی فرد از هرآنچه به قطعیت به آنها یقین داشته و رها شدن در فضای ناشناس آمال و رویاها که تاریکند و مجهول. او سعی دارد به مخاطب نشان دهد که هنجارهای تثبیت شده از مسیر ذهنیت راه به جایی نمیبرند بلکه لازم است انسان به مسیر بیداری درون و آگاهی روح مجال عمل دهد.
مجموعه دوم که ترکیب چیدمان و عکس است پیامی متفاوت و اندکی طنز گونه دارد. در گوشه ای چند برگ سبز یا گلدانی در کنار تکههای چوب یا طنابهای ماهیگیران و در کنارشان قاب عکسی باتصویر دریا، زندگی انسان معاصر است که با وجود دوری از فضاهای طبیعی در زندگی روزمره شهرنشینی، بازهم تلاش می¬کند گوشهای از بهشت را به محیط بیروح خود وارد نماید.
سیلویا ریوا در تمام مجموعههایش با مفهوم زمان بازی میکند و توان انسان را در جاهایی به ریشخند میگیرد. اشاره به تغییر و تبدیل رخدادها در گذر زمان و چگونگی برداشت انسانهای مختلف از مقوله زمان، تم اصلی کارهای اوست. وی اینچنین به مخاطب میگوید که در برهههای مختلف زندگی، سرعت گذر زمان و تاثیر آن متفاوت است و این دقیقن بستگی به تجربه زیستی هر فرد دارد.
این مضمون همراه با تصاویری پیچیده و قوی از بدنهای انسانی که به عنوان ویژگی گفتمان هنری وی درآمدهاند، همراه با نوعی شاعرانگی و طنازی در تولیدات هنری او حضور یافته و تکرار میشود.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقالات سرگردان در هستی و نیستی که درباره ویدئو آرتهای بیل وایولا است را بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید.