مصاحبه از الهام نوری هنرجوی مدرسه آرتسنس
پویان طباطبایی عکاس ایرانی ساکن کانادا و موسس آژانس عکس « اِن وی پی ایمیجز » است که در ۳۱ سالگی موفق به کسب بورسیه آژانس عکس مگنوم و همچنین کمک هزینه برای انجام پروژههای عکاسی از طرف بنیاد پولیتزر شده است.او مانند نفیسه مطلق در خارج از ایران به فعالیت در زمینه عکاسی خبری میپردازد، مدرسه آرتسنس در مصاحبهای با ایشان از تجربیاتش در این زمینه پرسیده است که شما را دعوت به خواندن آن میکنیم.
مدرسه آرتسنس: با سلام و تشکر از اینکه مصاحبه ما رو قبول کردید و وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، با توجه به محدودیت زمان مستقیم به سراغ صحبتهایمان میرویم. سوال اول اینکه چرا از بین مدیاهای هنری عکاسی را انتخاب کردید؟
پویان طباطبایی: من در ابتدا با نوشتن شروع کردم، البته هنوز هم مینویسم، و فکر میکنم که قلم بدی هم ندارم. اما با توجه به سابقه پدرم در عکاسی و آرشیوی که از دوربین¬های مختلف داشت، به تصویر روی آوردم. در فارسی به گونهای است که وقتی صحبت از تصویرگری میشود، همگان به یاد نقاشی میافتند اما منظور من از این کلمه به نوعی نوشتن با نور است. پس از مدتی از شروع کار تصویری ثابت و کسب تجربه در آن، مانند بسیاری از عکاسان که پس از گذشت چند دهه از کارشان به تصاویر متحرک روی میآورند، به انجام کارهای ویدیویی، مستند و تصاویر متحرک ترغیب شدم.
آرتسنس: علاقه شما به عکاسی مستند و فتوژورنالیست از کجا میآید؟
پویان طباطبایی: من در خانوادهای بزرگ شدم که ریشههای مختلف سیاسی در آن زیاد بود و حتا من در رشته حقوق قبول شدم که خانواده به من اجازه ادامه تحصیل در آن را ندادند. اینها بخشی از علاقه من به فتوژورنالیست است که از خانواده آمده است، از طرف دیگر در من و همه همنسلیهای من که بین سالهای 58-57 و سالهای بعد از آن در ایران به دنیا آمدند و جوانی و نوجوانی خود را در شرایط جنگ و تحریمها گذراندهاند، تمایلات سیاسی وجود دارد. شاید به گونهای این تمایل در همه خاورمیانه هست. این عوامل و فضای بازی که در آن دوران نسبت به سه دهه قبلی وجود داشت و در نتیجه کتابهای زیادی که در آن زمان چاپ میشد و من میخواندم، همه دست به دست هم داد تا این مسیر را انتخاب کنم؛ و این نکته هم نباید فراموش کنیم که در آن زمان من 19،20 ساله بودم و درآن سن همه میخواهند دنیا را عوض کنند.
آرتسنس: آیا ژانری از عکاسی بوده که به آن علاقه داشتید ولی آن را دنبال نکردید؟
سینما را خیلی دوست داشتم، حتی در سال 2008 به دعوت تعدادی از دوستان به ایران آمدم تا فیلم بسازم اما متاسفانه به محدودیتهای دوران آقای احمدینژاد برخورد کردیم. عکاسی سینما هم جز چیزهایی هست که خیلی دوست داشتم بتوانم ادامه بدهم اما متاسفانه فرصتهای محدودی برایم در آن بوجود آمده است.
آرتسنس: عکاسی خبری یا عکاسی بحران برای شما چه مفهومی دارد؟
عمومن کسانی که در مناطق بحرانی زندگی میکنند صدایشان کمترین صدایی هست که شنیده میشود ولی در واقع بیشترین فشارهای جنگی یا تغییرات سیاسی-اقتصادی برای آنها بوجود میآید. در همین رابطه سالها پیش من مستندی ساختم به نام «Voice less Singer » (خواننده بدون صدا). من احساس میکنم که میتوانم کمک کنم تا این صداها شنیده شوند، و اینکه ما فکر کنیم که یک عکاس یا فیلمبردار واقعن مسیر سیستمهای اقتصادی یا سیاسی جهان را عوض میکند این همان تفکرات هیجانی 20 سالگی است. ما تنها میتوانیم کمک کنیم تکههایی از پازل بهتر دیده شود و در آینده مجموع این کارها، شاید تغییراتی بتواند ایجاد کند.
آرتسنس: تعریفتان از یک عکاس خبری خوب چیست؟
پویان طباطبایی: عکاس خبری خوب از نظر من کسی است که اول از همه مدیوم عکاسی را بشناسد و بعد بتواند از طریق آن واقعیت را منعکس کند، البته واقعیت محض وجود ندارد. دوربین را که بالا میآوریم خودمان زاویه آن را انتخاب میکنیم. اما زاویه باید به گونهای باشد که با کمترین پیشداوری و با صادقانهترین نگاه صورت گیرد و در واقع آینهای باشد که بتواند اتفاقات را در فضای بزرگتری نمایش دهد. در دوران ما، که دوربینها دیجیتالیاند و هرکسی میتواند با در دست گرفتن دوربین تعداد زیادی عکس بگیرد و چندتایی از آن خوب بشود، دوران اندیشه است. بحث اندیشه و تداوم است. یعنی شما آن اندیشه و تفکری که در پشت عکس دارید مهم است نه اینکه فقط قصهای را مستقیمن روایت کنید. آنکه چقدر نگاهتان خالص است و تداوم آن اهمیت دارد و این یعنی در مسیری که میروید، موفق هستید.
آرتسنس: مجموعهای از کارهایتان هست که به آن علاقه خاصی داشته باشید یا بخواهید برگردید و آن را تکمیل کنید؟
پویان طباطبایی: بله کار نیمه تمام که خیلی زیاد است. از بین مجموعههایی که کار کردم و به آن علاقه دارم مجموعه «بهار عربی» است، که در حال کار کردن بر روی کتاب آن هم هستم. این مجموعه نسبت به تمام مجموعه عکسهایی که در این زمینه کار شده نه اینکه عکسهای بهتری داشتهباشد، بلکه عکسهای متفاوتتری با نگاه شرقیتر دارد. نگاهی از نوع عکاسی که در جنگ بزرگ شده و در جنگ زندگی کردهاست. ما همه در ایران با جنگ روبرو بودهایم و حالا عکاسی که در این فضاها بوده، شاید به این قضایا نگاهی عاشقانهتر و شاعرانهتری داشته باشد.
یک مجموعه دیگری هم هست که در ایران در حال کار کردن بر روی آن بودیم که متاسفانه به خاطر کرونا نیمهتمام ماند. این مجموعه در رابطه با یک مرکز اعصاب و روان است و نگاهی شاعرانه به سختیهای زندگی ایرانیان در دو دهه اخیر با تمرکز بر فضای آن مرکز دارد. در حالی که محترمانه کار شده، سعیشده است با نگاهی عاشقانه به آن فضا نگاه کند.
آرتسنس: چرا مجموعههایی که در ایران کار کردهاید به جز مجموعه پلاسکو همه سیاه و سفید هستند؟
پویان طباطبایی: نه اتفاقن عکسهای رنگی هم دارم. یک مجموعه طولانی مدت دارم به نام «زندگی در کنار مرزهای وطنم» که بسیار هم در آن رنگ هست. البته همه ما یک تلخیهایی درون خودمان داریم به خصوص در سالهای اخیر که هرچقدر بزرگتر میشویم در درون ما رنگها نوستالوژی شده و سایهها پر رنگتر میشود. اغلب من احساس درون غمگینم را با سیاه سفید نشان میدهم ولی اجباری در آن نیست و الان که شما گفتید به آن فکر کردم و تا حالا فکر نکرده بودم که چرا عکسهایم سیاه و سفید است یا عکسهای رنگیم را نشان ندادم. باید بیشتر فکر کنم. مرسی که پرسیدید.
آرتسنس: تکنیک یا سبک کاریتان از زمانی که کارتان را شروع کردهاید تغییر کردهاست؟ اگر تغییر کرده این تغییر چگونه بودهاست؟
پویان طباطبایی: مسیرم صد در صد عوض شدهاست. من چندین بار تغییرات خیلی اساسی داشتهام. بالطبع دیدگاه آدمها و افزایش افق نگاهشان با مطالعات، ارتباطات و تغییر پیدا می¬کند. من شانس این را داشتهام در حوزه تصویر در معنای کلی آن یعنی نقاشی، مجسمهسازی با آدمهای نابغه و نخبهای در دنیای هنر حشر و نشر، رفاقت یا رابطه استاد و شاگردی داشتهباشم، این ارتباطات سبب تغییرات دیدگاهم شدهاست. انسان وقتی مداوم کار میکند و سعی میکند اطلاعاتش را بالا ببرد، به صورت مداوم تغییر هم میکند. در این موضوع من یک خاطرهای دارم، وقتی من 20 سال پیش در حال آمادهسازی یک نمایشگاهی در تورتنتو از کارهای خودم بودم، یک دوست بسیار نازنین که از نقاشهای بسیار شناختهشدهای هم هستند، در Display نمایشگاه که تستی قبل از نماشگاه بود، به من گفت: « عکسهایت خوب و جذاب است، ولی اگر بدون پیش زمینه و شناخت قبلی وارد نمایشگاه بشویم انگار نمایشگاه 22 نفر است نه یکنفر». این حرف یک تلنگر برای من بود، که برای کار عکاسیم یک مسیر را پیدا کنم که اگر دنبالکنندهای برای کارهایم داشته باشم با دیدن کاری از من تشخیص بدهد، آن تصویر، کار من است.
آرتسنس: یعنی هم اکنون یک امضای شخصی در کارهایتان دارید؟
پویان طباطبایی: در حد امضا نه. ولی میتوانم بگویم در حد یک خط مسیرم مشخص است. من در مسیر کارهایم فارغ از بخش خبری، یک دوره عکاسی پستمدرن هنری هم انجام دادهام که در سال 2005-2004 در کانادا نمایش دادهشد و مورد استقبال در آنجا قرار گرفت. در مجموع در مسیر کارهایم تغییراتی داشتهام و این تغییرات همیشه ادامه خواهد داشت.
آرتسنس: آیا میتوانید روند کاریتان را به طور خلاصه شرح بدهید؟
در روند عکاسی خبری بدینصورت است که کارهایی هست به نام spot news که به طور ناگهانی اتفاق میافتد مانند انفجار در مکانی یا آتشسوزی خانهای. اگر آنجا باشم بلافاصله به محل میروم و روی آن موضوع کار میکنم در عین حال از طرف آژانس به یکی، دو جای مهم که ما با آنها کار میکنیم، اعلام میکنم که من در حال رفتن به آن منطقه هستم آیا شما علاقمند به دریافت کارها هستید یا نه؟ بعد از دریافت پاسخ علاقمندی، من کارها را یک ادیت اولیه کرده و حدود 10-11 فریم اولیه را انتخاب و برای آن رسانه مورد نظر ارسال میکنم. آنها هم حدود 3-2 ماه بعد هزینه آن را واریز میکنند. این در مورد کارهای خبری ناگهانی است. اما در مورد کارهای دیگر، مانند پروژهها من در ابتدا ایدهپردازی میکنم. در مورد پروژهها بخش بزرگی از پروژه، ایدهپردازی و جمعآوری اطلاعات در مورد آن موضوع است. من موضوع را از جوانب و دیگاههای مختلف بررسی میکنم. اینکه موضوع از چه زاویهای جذابتر یا حتا کمتر دیده شده است. بعد براساس آن ایده، من شروع به عکاسی و تولید میکنم، ولی اگر کار در آن پروژه هزینه زیادی داشت، ما ایده پروژه را به جاهای مختلف میدهیم تا بخشی از هزینههای آن را تقبل کنند. مانند پروژه کرونا در ایران که کتاب آن در حال چاپ است و از افتخارات و خوششانسی من بود که بنیاد پولیتزر بخش بزرگی از هزینههای آن را تقبل کرد. نوع دیگری هم هست که مجلهها یا روزنامهها پروژه از قبل به من سفارش میدهند، یعنی هزینه آن را از قبل پرداخت میکنند و من برای آنها کار را تولید میکنم. البته دوران ما، پایان عصر تصاویر ثابت است و بنابراین به همراه همه پروژههایی که تولید میشود حتمن یک مولتیمدیا هم از آن ساخته میشود، که مجموعهای از عکسها یا فیلمهای کوتاهی است که حین تولید کار برداشت کردید به همراه یک داستان که شما به صورت نوشتاری مینویسید که یک گوینده روی آن فیلم صحبت کند، یا به صورت کلاسیک، من یک موسیقی مناسب روی آن میگذارم.
آرتسنس: شما سالانه هم کارگاههای عکاسی زیادی شرکت و هم برگزار میکنید. تجربه شما در مورد آنها و تفاوتهای آنها و همچنین مسئله آموزش باهم در ایران و خارج از کشور چیست؟
پویان طباطبایی: متاسفانه ما ایرانیان مردمان هیجانی هستیم، همه چیزهایمان تحت تاثیر هیجانات است بدین صورت که ناگهان تبوتاب شدیدی برای یک اتفاق بوجود میآید، بدون آنکه پیشزمینه و دانشی داشته باشیم. بعد هم آن تبوتاب با همان سرعتی که به اوج رسیدهبود فروکش میکند. یک بحث دیگری هم وجود دارد به نام فرهنگ قهرمانی. همه دوست دارند یک قهرمانی باشد و یک عدهای دورش جمع شوند و شاگردی او را بکنند. یک سمت استاد و شاگردی همیشه وجود داشته باشد. ولی در جوامع مدرن اصلن قهرمان نمیتواند وجود داشته باشد، این یک مسئله فلسفی و جامعهشناختی هست که نمیخواهم وارد آن بشوم. برایناساس شما یک عکاس، پزشک، استاد دانشگاه را در هرجایی از دنیا ببینید، همدیگر را به اسم کوچک صدا میکنند. متاسفانه در ایران همه میخواهند محفلی کار کنند، یک نفر باشد همه به او بگویند استاد و چند نفر هم دنبالهرو او. نتیجهاش این میشود که آدمها متاسفانه عمق نگاهشان کم میشود، نزدیکبین میشوند چون همان چند نفر همیشه باهم صحبت میکنند. از بیرون اطلاعی ندارند که چه اتفاقی دارد میافتد، فکر میکنند اینها بهترینهای دنیا هستند. اما در صورتی که اگر بهترین عکاسهای ایران امروز به آمریکای شمالی بروند، قطرهای در اقیانوس هستند. نه اینکه عکاسهای آنجا خود اقیانوس هستند، نه بلکه آنها هم خود قطرهای در اقیانوس هستند. بدون آنکه صحبت و حاشیه زیادی داشته باشند همه در حال انجام کار خود هستند. اینجا متاسفانه حاشیه بر متن پیروز است و همیشه هم اینطوری بوده است و بخشی از آموزش بوده است.
آموزش در کشور خیلی سرسری گرفته میشود، یعنی آن کسانی که آموزش میدهند خودشان آن میزانی که باید نسبت به یک متریال مدرن - در اینجا منظور عکاسی است- اطلاعات و آموزش کافی ندارند، یا اطلاعات کافی دارند اما توانایی انتقال و آموزش ندارند. کتابهای آموزشی عکاسی که در ایران نوشته میشود فاجعه است. در مورد کتابهایی که ترجمه میشوند تا آنجایی که من نسبت به کتابهایی که چاپ شده آگاهی دارم، بیشتر در مورد اندیشه عکاسی است، که خوب کسی میتواند راجع به اندیشه عکاسی مطالعه کند که حداقل 10 سال تجربه عکاسی داشته باشد و بعد در مورد اندیشهها بخواند و ببیند چگونه میتواند آن را گسترش دهد. بنابراین به نظرمن ما در این زمینه فاصله زیادی با دنیا داریم. از طرف دیگر در نقطهای از جغرافیا هستیم که بهترین قصههای عکاسی که برای تمام رسانههای دنیا جذاب است در این نقطه اتفاق میافتد، پدیده عجیبی است که تنها چند تا کشور در دنیا این ویژگی را دارند. متاسفانه خروجیها آن خروجیهایی که باید باشد نیست. امیدوارم نسلی که برای تحصیل رشته عکاسی به خارج از ایران رفتهاند بازگردند و با برگزاری ورکشاپهای تخصصی سطح اطلاعات و نوع نگاه را تغییر دهند. من خوشبین هستم که در این نسل جدید این اتفاق بیافتد.
آرتسنس: تاثیر خاصی از افراد خاصی روی کارهای خودتان احساس میکنید؟
پویان طباطبایی: بله. حتما همینگونه است، وقتی شما در مسیر هنری قدم برمیدارید و در دالانی بالا میروید، دست همه هنرمندانی که قبل شما بودهاند را برای بالارفتن کمک گرفتهاید، از هرکسی یک چیز کوچکی برمیدارید و درونی میکنید. این به صورت طبیعی وجود دارد. اما در حال حاضر کسانی که من به نگاهشان خیلی احترام میگذارم و اندیشه و کارهایشان فارغ از هر بحثی برای من جذاب است یکی آقای سالگادو برزیلی است. که بسیار کارهای درخشانی در هر زمینهای که کار کردهاند دارند، اینگونه نیست که بگوییم فقط در این زمینه خوب بودند بلکه ایشان واقعن یک سند جهانی برای اثبات قدرت عکاسی است. نفر بعدی در زمینه اندیشه عکاسی است، آقای فردریچتین رییس دانشگاه عکاسی نیویورک و جز گروه مدرسین بنیاد مگنوم هستند و در رابطه با اندیشه نوین و آینده عکاسی در جهان چهره بیبدیل است و من شانس این را داشتهام که شاگردشان بودهام. و هنوز گاهی وقتها جلسات ماهانهای بهصورت آنلاین باهم داریم. هربار که چند دقیقهای صحبت میکنند آنقدر سوال در ذهن شنونده ایجاد میشود که شاید بتوانم بگویم هیچکس در زندگی من آنقدر تاثیر نگذاشته تا من را برای شروع یک کار جدید قلقلک دهد.
آرتسنس: آیا انعکاس شخصیتتان را در کار میبینید؟ اگر پاسختان مثبت است چگونه و در کدام کار؟
پویان طباطبایی: بالاخره من در کارهایم حضور دارم. یعنی آن نگاه من است. در عین حال که تلخ است، گاهی وقتها یک طنز کوچکی هم در عکسها وجود دارد. این طنز خصوصن برای بیننده خارجی بیشتر است. نه اینکه برای بیننده داخلی نباشد یعنی آنها بیشتر با این طنز ارتباط برقرار میکنند. زمانی پروژهای تلخ هست، من هم تلخم. اگر پروژهای شیرین باشد من هم در آن دوران خوبی را در زندگیم گذراندهام و اینها همیشه در پس زمینه هر پروژهای وجود دارد.
آرتسنس: مشکلات و چالشهایی که بطور کلی در عکاسی در این چند سال با آن روبرو بودهاید چیست؟ و راهکار شما برای گذر از آنها چه بوده است؟
پویان طباطبایی: این یک تجربه هست، هر هنرمندی که کار خلاقانه میکند در طول فعالیتش یاد میگیرد هرچیزی را بتواند درونی کند و از طریق پس زمینه نه به صورت مستقیم و روبرو، یک نشانههایی در آن کار از خودش بگذارد که بخشی از شخصیت خود فرد هنرمند است و زمان میبرد تا بتوان آن کار را انجام داد. اما چیزی که من در سال 2011 از بنیاد مگنوم یاد گرفتم این است که مهمترین بخش برای نشان دادن اتفاقهای بحرانی، نشان دادن امید است. نشان دادن زندگی در میان ناامیدیها یعنی وقتی یک چیزی در حال نابودی است شما چیزهای ناامیدکننده را که راجع به زندگی صحبت میکنند در آن پیدا کنید و آنها را نشان دهید. چون بشر همیشه توانسته از سختترین بزنگاهها هم رد شود و فقط امید بوده که به او کمک کرده است. مثلا در پروژه اخیر ما در مورد کرونا در ایران، در این جا ما در مورد امید صحبت میکنیم که امید هنوز وجود دارد. برای همین شاید طنز هم وجود داشته باشد. یک شخصیتی در سریال فرندز وجود دارد به نام «آقای چندلر» که میگفت: « من در جاهایی که معذب هستم جک میگویم تا فضا شکسته شود، شاید از این زاویه هم بشود به آن نگاه کرد.»
آرتسنس: چالشهای تبدیل به عکاس خبری شدن چگونه است؟ آیا کسی را تشویق به این کار میکنید؟
پویان طباطبایی: زمانی که من دانشجوی دانشگاه هنر تورنتو در کانادا بودم، جلسه اول یکی از استادها گفت اگر این رشته را انتخاب کردید که پولدار شوید مسیر اشتباهی آمدید، ولی اگر وارد این مسیر شدید که عشق کنید و آن چیزی که درون خودتان هست را نشان دهید و برای اندیشههایتان تلاش کنید اینجا، جای درستی است. من هم به جوانترها همین را میگویم. متاسفانه چون ما افراد هیجانی هستیم و عکاسی از محیط جنگی ما را هیجانزده میکند، همه میخواهیم عکاس جنگ شویم. ولی عکاسی جنگ خیلی کار خطرناکی است و بسیار افرادی در این مسیر وارد شدند اما نتوانستند عکاس جنگ بشوند. من به همه کسانی که با من صحبت میکنند میگویم اگر میخواهید پول دربیاورید و ثروتمند شوید این کار اشتباهی است، ولی اگر وارد این مسیر شدید و کسی هست که به شما پول میدهد یا شغل دومی دارید که از آن پول درمیآورید این مسیر، مسیر جذابی است و من هر کمکی بتوانم برای آنها انجام میدهم. بسیاری از دوستان هستند که نه من آنها را میشناسم، نه قبلن کارهایشان را دیدهام، از طریق سوشال مدیا با من ارتباط برقرار میکنند من تا جایی که بتوانم یعنی وقت و صبرم اجازه بدهد به آنها کمک میکنم. من عاشقانه این کار را دوست دارم و حتمن هم به بقیه پیشنهاد میدهم.
آرتسنس: تفاوتهای عکاسی در ایران و سایر کشورهایی که در آن عکاسی کردهاید را چگونه میبینید؟
پویان طباطبایی: مهمترین تفاوتی که برای کسانی که خارج از ایران درس خواندن و کار کردن به چشم میآید، سیستم آموزشی ما در ایران است، متاسفانه این سیستم آموزشی عمومن یک سیستم یک طرفه است. من در ایران در دانشگاه مدیریت خواندم، در اینجا یک عده در کلاس به صورت مداوم یادداشت برمیدارند و هیچ وقت هم شاید آن یادداشتها به دردشان نخورد. اما در آن طرف دنیا کلاسها دوطرفه است، یعنی همه باهم حرف میزنند. من در ورکشاپهایم میگویم امکان دارد حرفهای من بیهوده و نادرست باشد و حرفهای شما درست باشد، پس ما در اینجا هستیم تا باهم گفتگو کنیم و باهم رشد کنیم. و این یک چیز طبیعی و رایجی است که من در همه ورکشاپهای بزرگ دنیا دیدهام. من به عنوان کسی که در چهار جای دنیا در چهار دانشگاه رشته هنر خواندهام، شخصن مخالف دانشگاه رفتن در زمینه هنر هستم. دانشگاهها به شما چیزی یاد نمیدهند. چیزی که شما یاد میگیرید از مجموعه تجربیات آدمهای متفاوت در ورکشاپهای مختلف است. مهم این است که در ورکشاپهای چه کسانی با چه اندیشههایی کار کنید.
آرتسنس: این امکان وجود دارد سراغ رسانه دیگری برای ارایه کار هنریتان بروید؟
پویان طباطبایی: همیشه همه چیزی امکان دارد، چرا که نه؟ اگر یک روزی به این نتیجه برسم که برای گفتن یک چیز خاصی نیاز به مدیوم دیگری است، حتمن به سراغ آن خواهم رفت همانطور که گفتم من به سینما خیلی علاقه داشتم و یک دورهای هم در زمینه سینما زیاد کار کردم. تعدادی فیلمنامه آماده ساخت دارم که اگر یک زمانی اسپانسری پیدا شد، شاید من هم فیلم ساختم.
آرتسنس: در مورد آژانس عکس «NVP» توضیح میدهید.
آژانس «NVP» یک آژانس عکس است که از سال 2001 در کانادا پایهگذاری شده است و از سال 2003 فعالیتهایش را به صورت جدی آغاز کرد. در ابتدا حوزه فعالیت این آژانس عکاسی خبری، تهیه گزارشهای تصویری بود ولی از سال 2011 شکل آن عوض شد و صرفن تبدیل به یک آژانس عکس مستند، خبری و تولید محتوا با نگاه به خاورمیانه و بیشتر متمرکز بر ایران شد. چون همانگونه که در صحبتهایم گفتم ایران جایی است که هزاران قصه نگفته دارد البته اگر به زبانی گفته شود که برای جهان بیرون از ایران قابل فهم باشد و ما در آژانس بر روی این مسئله نگاه و تمرکز بیشتری داریم. در حال حاضر 12 تا عکاس هستیم که 4 نفرعضو اصلی و 8 نفر با ما همکاری میکنند. ما در تلاش هستیم سالانه ورکشاپهایی در ایران برگزار کنیم و بسیار علاقه داریم که در خارج از پایتخت ورکشاپ برگزار کنیم. قبل از شروع کرونا، این فرصت را داشتیم که در تبریز و بندرعباس ورکشاپ برگزار کنیم و امیدواریم بتوانیم این روند را ادامه دهیم. در هر صورت آموزش دغدغه اصلی من است. بهرحال من تا این جا تعداد زیادی عکس گرفتهام و تجربه اندوختهام، هنوز هم مسیر طولانی در پیش دارم و باید ادامه بدهم اما اکنون فکر میکنم در بخش آموزش میتوانم یک کار کوچکی انجام بدهم، و یکی از دغدغههای من این است که حتمن این کار را در ایران انجام بدهم.
آرتسنس: آقای طباطبایی آیا نکته یا صحبت خاصی هست که در صحبتهایمان نبوده باشد و شما بخواهید به عنوان سخن آخر اضافه کنید؟
نه به نظرم جامع و کامل بود. تنها این نکته که ما در فضای آموزشی در حوزه عکاسی در ایران حتمن نیاز به بازنگری داریم و چیزهایی که مدرسین به افراد آموزش میدهند به تنهایی کافی نیست و در نهایت این خود افراد هستند که باید در تنهایی مسیر خود را پیدا کنند، در واقع در دنیا هیچکسی نیامده دست کسی را بگیرد و در جایی بگذارد و کسانی که علاقهمند هستند عکاسی را به صورت حرفهای دنبال کنند نباید به دنبال هیجانات و یک شبه دیدهشدن باشند، در دنیا هیچ Shortcut یا مسیر کوتاهی وجود ندارد، همه مسیرها پلکانی است و اگر کسی با یک shortcut ناگهانی به جایی برسد، با همان سرعت هم پایین خواهد افتاد.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله درباره میترا تبریزیان و آثارش را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.