نوشته معصومه شصتی هنرجوی مدرسه آرتسنس
در کتاب حد و مرزهای هنر با دو مقاله روبرو هستیم، که هر یک از زاویهای خاص مرزهای هنر با دیگر علوم را به چالش میکشد و در انتها مترجم برای درک بهتر مقاله اول، بیانیه فوتوریسم را به کتاب پیوست کرده است.
در مقاله اول «هنرمندان و دیکتاتورها» تودوروف به مانند کتابی داستانی با موضوع برخورد میکند، او زندگی هنری و سیاسی هر یک از دیکتاتورهای پیش از این را بررسی میکند، که در طی آن احاطه نویسنده نسبت به موضوع کاملن قابل درک است، به طوری که در چند صفحه کوتاه میتوانیم به درکی نسبی از اوضاع زمانه در حدود سالهای جنگهای جهانی اول و دوم و کمی قبل و بعد از آن برسیم، همینطور ترجمه روان کتاب به درک خواننده فارسی زبان کمک شایانی میکند.
در جایی از کتاب آمده :
« تقابل ساختگرایی با جنبشهای مدرنیت پیش از خود، ماهیت سیاسی نداشت : همه آنها مشتاقانه از انقلاب قریبالوقوع استقبال میکردند. اختلاف در نسبت میان اثر هنری و زمینه اجتماعی آن بود. به گفته نظریهپرداز متاخر ساختگرایی، بوریس آرواتف، حتا زمانی که هنرمندان مدرنیست چیزی جز محتوای معنوی زندگی یا عناصر حیاتی آن را نگه نداشتند، همانکاری که کاندینسکی و مالویچ انجام دادند، آنها «هنر را ورای زندگی قرار دادند و تلاش کردند که زندگی را در قالب هنر ارائه کنند.» اما ساختارگرایی « زندگی را ورای هنر قرار میدهد.» و به عملکرد بیشتر از فرم امتیاز میدهد، یعنی « نه خلق فرمهایی با ارزش زیباییشناختی فوق العاده، بلکه سازههای فایدهمند آنهم از مواد ابتدایی. نه خودمختاری شی به معنای دقیق کلمه بلکه غنای محتوا.»
نویسنده هر یک از ملتها، دیکتاتورها و هنرمندان تاثیرگذار به روند سیاسی و هنری عصر مورد نظرش را به مانند موردهایی جدا از هم بررسی میکند و در انتها به جمعبندی میرسد.
دورشدن از تاریخ و نگاهکردن از پس همه چیز به تودوروف برای این درک و احاطه نسبت به موضوع کمک کرده است او در انتها نتایج خود را از بررسی در زندگی دیکتاتورها میگیرد، نتیجهای که از ابتدا با کنار هم قرار دادن دو اسم دیکتاتور و هنرمند مشخص بوده، اینکه او چطور به این نتیجه میرسد چیزی است که در این کتاب ارزش مطالعه دارد.
در مقاله دوم یعنی«هنر و اخلاق» نویسنده در تاریخ هنر عمیقتر میشود تا به اخلاق برسد. او اندوخته فلسفی خود را جستجومیکند و مواجهه این دو عنصر را در هر گوشهای برای ما برجستهتر میگرداند. در ابتدا چیزی به اسم حکمنو و حکمقدیم تعریف میکند که با دلیل و برهان به راحتی درک میشود، سپس ما را از اخلاق در اثر هنری به موردِ اخلاقِ خود هنرمند و درک او از دنیا میرساند و در اینجا «فرضیه آیریس مرداک» مطرح میشود و باقی مقاله حول آن قرار میگیرد.
در جایی تودوروف در تحلیل سخن مرداک میگوید:
« احترام به جهان چیزی است که طرد خویشتن را ممکن می سازد. »
و باز در جایی دیگر میگوید:
«هنرمند با وقف خود برای شناخت دنیا و بازنمایی آن عملی اخلاقی انجام میدهد. »
در اینجا لزوم بیغرضی هنرمند بیش از پیش مورد داوری قرار میگیرد و از خیر، زیبایی، منفعت شخصی، پیام در اثر هنری، لذت، سرگرمی و پیچیدگیهای انسانی سخن به میان میآید .
در انتها تودوروف توصیهای به منتقدان دارد: « آنها تنها یک وظیفه دارند؛شکافتن معنای اثر، معنایی که همزمان وجوه شناختی، اخلاقی و زیباییشناختی اثر را فرامیخواند.» و تاکید میکند که آنها باید با اثر « تمام و کمال نقادانه برخورد کنند.»
یک اثر به تمام معنا نمی تواند خوب یا بد باشد و یا فقط یک بعد داشته باشد، یک اثر اخلاقی میتواند با خوانش بد به انحراف رود، خوب درک نشود و البته برعکس.
شاید تصور شود این مقالهها به جز افزایش دیدی از ورای وقایع و فلسفههای دور، فقط گذشته را روشنتر میکنند، ولی نتایج شخصی حاصل از خوانش آنها چیزی است که امروز به کار میآید.
در قسمتی از مقاله دوم تودوروف توضیح میدهد، ما به تئاتر میرویم یا یک اثر هنری را میبینیم، متاثر میشویم و پس از آن احساس میکنیم که دین اخلاقی خود را نسبت به موضوع مطرح شده به طور کامل انجام دادهایم و دیگر وظیفهای در قبال این موضوع در جهان واقع نداریم، از خود خشنود هستیم و حالت حق به جانبی به خود میگیریم. در اینجا باید پرسید حالت حق به جانب نسبت به چه کسی؟ کسی که آن اثر را ندیده و متاثر نشده؟!
این کاری است که هر روز انجام میدهیم و امروز بیشتر از دیروز با این رفتار خو گرفتهایم. وقتی یک عمل غیراخلاقی در جامعه را در صفحات مجازی خود نکوهش میکنیم، یا حتی با لایککردن یک موضوع و نظردادن درباره آن احساس خوبی نسبت به خودمان داریم و تصورمان این است که وظیفه انسانی خود را انجام دادهایم، ولی در حقیقت فقط وجدانمان را گول زدهایم. برای همین است که شاید با جامعهای آگاهتر و روشنفکرتر از گذشته روبرو هستیم ولی به همان اندازه سطحیتر و بیعملتر.
اگر این مقاله را دوست داشتید،پیشنهاد میکنیم مقاله درباره کتاب زیبایی شناسی زندگی روزمره ؛ دیویی و هنرپاپ را هم در وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.