ترجمه از الهه دوستی هنرجوی مدرسه آرتسنس
موضوع بحث برانگیز پذیرفته شدن عکاسی به عنوان ژانری از هنرهای زیبا، در 200 سال گذشته بارها و بارها مطرح شده است.آیا به واقع، عکاسی هنری است که به ارزشمندی نقاشی بوده و به همان اندازه شایان توجه است؟ اگر به عکاسی علاقهمند هستید و دوست دارید که مهارتهای خود را در این زمینه افزایش دهید، پیشنهاد میکنیم به صفحه کلاسهای آموزش عکاسی ما مراجعه کنید.در آنجا لیستی از کلاسهای متنوع و با کیفیت مشاهده خواهید کرد که در هر سطحی از عکاسی که هستید، قطعن به روند پیشرفت و توسعه مهارتهای شما در مسیر موفقیت کمک خواهد کرد.البته همانطور که میدانید اگر در شروع کار هستید بهتر است با کلاس عکاسی مقدماتی مدرسه آرتسنس کارتان را شروع کنید.
بسیاری از منتقدین هنر معاصر هنوز در مورد این موضوع بحث برانگیز که برای اولین بار در اوایل قرن نوزدهم توسط پیکتوریالیستها مطرح شد، اختلاف نظر دارند. پیکتوریالیسم در قالب یک جنبش هنری بین سالهای 1885 تا 1915 در قدرتمندترین دوران خود بود، اما به دلیل ماهیت فریبندهاش که همچنان در بین عکاسان قرن بیستم محبوبیت داشت، حتا در دهه 1940 نیز به شکل نامحسوسی فعال باقی ماند.
مادامیکه تعریف دقیقی از پیکتوریالیسم در دست نباشد، بهتر آن است که با عنوان رویکردی از عکاسی با تمرکز بر زیبایی موضوع و کمال ترکیب بندی به جای مستندسازی جهان همانگونه که هست، توصیف شود.با این اوصاف، در نظر گرفتن این که پیکتوریالیستها اولین کسانی بودند که بطور جدی به ارزش هنری عکاسی فکر کردند، جای تعجب نخواهد داشت. آنها نهایت تلاش خود را به کار گرفتند تا یک حس ماورایی خاص را به رسانه عکاسی که سابق بر این رسانهای کاملن کاربردی و غیر هنری بود، القا کنند.
تاریخچهای مختصر از پیکتوریالیسم
پیکتوریالیسم نام خود را از هنری پیچ رابینسون، نویسنده بریتانیایی کتاب اثر تصویری در عکاسی (1869) وام گرفته است، کتابی که همچنان یکی از تأثیرگذارترین نوشتههای قرن نوزدهم در زمینههای فنی و زیباییشناسی عکاسی به حساب میآید. هدف اصلی رابینسون جدا کردن فرم هنری عکاسی از کاربردهای مختلف علمی و مستند آن بود. عکاس بریتانیای دیگری در همان دوران، به نام پیتر هنری امرسون نیز به دنبال روشی برای تأکید بر بیان شخصی در عکاسی به جای عینیت صرف بود. آثار وی اغلب به ثبت مناظر و بازآفرینی جلوههای آبوهوا و طبیعت اختصاص داشت. با این حال، تا اوایل دهه 1900 طول کشید تا پیکتوریالیسم گسترش یافته و محبوبیت خود را بدست آورد. این مهم به لطف دوربینهای عکاسی فوری( اسنپ شات) اولیه کداک و همچنین تلاشهای آلفرد استیگلیتز، هنرمند مشهور آمریکایی که گروهی از هنرمندان را گرد هم آورد، بدست آمد. این گروه، جنبش عکاسی خود را تحت عنوان عکاسی جدایی طلب تشکیل داد و هدف اصلی آن ترویج عکاسی به عنوان رسانهای بود که مانند نقاشی گویا و معنادار باشد. نگرش استیگلیتز به تصویرسازی عکس، در نوع خود اولین بود، چرا که توجه زیادی به ترکیب بندی، رنگ و تونالیته داشت و همیشه سعی میکرد تا چیزی فراتر از واقعیت معمول و نزدیک به قلمرو رویا را ثبت کند. استیگلیتز با همراهی هنرمندان دیگری چون ادوارد استایکن و کلارنس وایت در تغییر اساسی درک از عکاسی سهیم بودند و همچنین زمینه را برای فروش عظیم این آثار هنری ماورایی که بیش از یک قرن بعد اتفاق افتاد،فراهم نمودند و به این ترتیب یکی از مهمترین لحظات در تاریخ پیکتوریالیسم در سال 1910 و درست زمانی رخ داد که گالری آلبرایت در بوفالو 15 عکس از استیگلیتز خریداری کرد. این اولین باری بود که یک گالری به ارزش عکاسی پیبرده وچنین نگرش و رویکردی آغازگر انقلابی قدرتمند بود که بسیاری از مجموعه داران و مؤسسات هنری را تحت تأثیر قرار داد.
فرآیندهای چاپ جایگزین در عکاسی پیکتوریالیستی
پیکتوریالیستها، بیشباهت به سیل عظیمی از عکاسان به اصطلاح صریح، به دلیل آزمایشات دقیق خود با متنوعترین فرآیندهای چاپ شناخته میشدند. آنها در ابتدا بطورمعمول پردازش در مقیاس وسیع را با یک صفحه شیشهای معمولی یا نگاتیو شروع میکردند، اما سرانجام توجه خود را به انتخاب کاغذ عکس و روشهای شیمیاییای که قادر به افزایش یا کاهش تاثیرات خاصی بصری باشد، معطوف ساختند.
به همین دلیل است که بعضی پیکتوریالیستها، از لنزهای خاصی برای تولید تصاویر نرمتر استفاده میکردند. اما بیتردید رایجترین روش برای اینکار، نرم کردن فوکوس در زمان چاپ و ظهور بود. روشن است که بسیاری از این هنرمندان انقلابی از فرآیندهای چاپ جایگزین استفاده میکردند که از نظر عکاسان صریح، بسیار پیچیده یا غیرقابل اعتماد به نظر میرسید. به عنوان مثال، پیکتوریالیستها شیفته استفاده از صمغ بی کرومات بودند ( این یک استراتژی غیرمعمول که شامل چندین لایه از مواد شیمیایی بوده و منجر به ایجاد تصویری نقاشی شده شبیه به نقاشیهای آبرنگ میشد. یکی دیگر از روشهای مورد علاقه¬ هنرمندان پیکتوریالیست، چاپ روغنی بود و از این جهت بسیار کاربری بود که به عکاسان حق انتخاب میداد و میتوانستند مناطق روشنتر چاپ را دستکاری کنند و در عین حال قسمتهای تیرهتر را دست نخورده نگه دارند. پیکتوریالیستها در کنار این رویکردهای جانبی، همچنان به شیوههای متداولتر و در عین حال کاملن هنری، مانند چاپ سیانوتایپ یا پلاتین وابسته بودند.
ویژگی عکسهای پیکتوریالیستی
با اینکه پیشگامان اولیه مانند ویلیام هنری فاکس تالبوت از انبارهای یونجه عکسهای هنری گرفتند، که برای مثال شاید به دلیل زیبایی شناسی خاص خود میتوانستند جزو عکسهای پیکتوریال در نظر گرفته شوند، ولی با اینحال آنها را در دسته بندی مستند قرار دادند چرا که در آنجا هم از عکاسی فقط برای این استفاده میشد که چیزهایی که در اطراف ما وجود دارند را جاودانه کند و نه بیشتر. در نتیجه هنگامی که پیکتوریالیسم در مقام یک جنبش، هدف خود را تقلید از هنر اعلام کرد،این بیانیه جدی گرفته نشد. نقاشان پیش از این هم، رسانه عکاسی را دشمن قسم خورده خود میدانستند زیرا در نیمه دوم قرن نوزدهم محبوبیت را از آنها گرفته بود و حالا سعی داشت حس هنری آثارشان را هم تصاحب کند. اما عکاسی فقط سعی داشت ثابت کند که اگرچه دوربین، ثبت تصاویر تکنیکی را تسهیل نموده و برای این کار بسیار ساده و موثر است، اما همه اینها هنوز به مداخله انسانی نیاز دارند تا به سطح بالاتری برسند. آثار عکاسان پیکتوریالیست عامدانه به نقاشیها و طراحیهای زغالی شباهت داشتند، چرا که خواستار آن بودند تا هنر آنها چیزی فراتر از لمس دکمه شاتر شناخته شود و این اتفاق سرانجام به لطف سازندگان مبتکر محقق شد.
عکاسان مشهور پیکتوریالیسم
جولیا مارگارت کامرون
جولیا مارگارت کامرون که برای اولین بار در سن 48 سالگی با دوربین آشنا شد، در اواسط قرن نوزدهم،یازده سال از عمر خود را به عکاسی پرداخت اما آثار زیبایش تا هشتاد سال بعد از مرگش کشف نشد. شاید او یکی از پیشروترین عکاسان فاین آرت بود، که از آثار نقاشان معروف برای خلق هنری پرتره¬های غیرتجاری الهام میگرفت. عکسهای جولیا مارگارت کامرون، شعرهای مصوری هستند که در مورد زنانگی در عصر ویکتوریا روایت شده و بسیاری از آثار او مانند یک مجموعه فیلم صحنه سازی شدهاند عکسهای او در آن زمان یا برای تصویرسازی کتاب استفاده میشدند و یا فقط برای لذت شخصی گرفته میشدند. درعکسهای کامرون ، معصومیت و جوانی و روحیهای لطیف به نمایش گذاشته شده و این تصاویر او را به یکی از مهمترین و پیشروترین عکاسان در پیکتوریالیسم اولیه و یکی از مهمترین هنرمندان بریتانیا در آن زمان تبدیل کرد.
رابرت دماشی
در نگاه اول، ترکیب بندی عکسهای رابرت دماشی بسیار شبیه نقاشیهای زغال چوب است، اما در حقیقت آنها عکسهایی هستند که برای ایجاد چنین تأثیر بصری، به دقت دستکاری شدهاند.این هنرمند فرانسوی که یک پیکتوریالیست مشهور و نامی در اوایل قرن بیستم بود، مدیر کلوپ عکس پاریس، همتای فرانسوی برای عکاسی جداییطلب در آمریکا، Kleeblatt در وین و Brotherhood of the Linked Ring The در بریتانیا نیز بود. عکسهای او نمیتوانستند چیزی فراتر از عکسهای فوری باشند، چرا که با استفاده از فرآیندهای عکاسی غیراستاندارد مانند صمغ بی کرومات بازسازی شدهاند، که استفاده از این روش این امکان را به هنرمند میداد تا رنگ و قلممو را در دستکاری تصویر بکار ببرد. رابرت دماشی همچنین مطالب زیادی در زمینه تکنیک و زیبایی شناسی عکاسی از جمله شش کتاب و بیش از هزار مقاله نوشت.
آلفرد استیگلیتز
عکاس، کیوریتور آثار هنری، ناشر و نویسنده بود. آلفرد استیگلیتز بی تردید برجسته ترین چهره عکاسی پیکتوریال در پایان قرن می باشد. به لطف تلاشهای او، چه به واسطه عکسهایش که از منظر یک نقاش آموزش دیده خلق شده اند و چه از طریق نقش او بهعنوان صاحب مجله Camera Work و گالری برجسته 291 در نیویورک، که با فداکاری بسیار، عکاسی جداییطلب را ترویج نمود، رسانه عکاسی به مقام هنر ارتقا یافت.
آلفرد استیگلیتز با قدرت برمهارت هنری صحه گذاشت و به جای آنکه فقط بر تولید چاپهای پلاتین خود با یک روش مشخص و قطعی تمرکز کند، سعی کرد تا با استفاده از عناصری مانند باران، برف و بخار در عکسهایش، به تصاویر بصری خیره کنندهای دست یابد و چنان تصویر واقعیای را خلق نماید که بر دنیای هنر به تمامی تاثیر گذار باشد.
ادوارد استایکن
ادوارد استایکن، عکاس، نقاش و همکار نزدیک آلفرد استیگلیتز و یک هنرمند تأثیرگذار مدرن بود. او هم تمرین عکاسی میکرد و هم عکاسی را ترویج میداد و با مجموعه پرترههایش از افراد مشهوری چون جی پی مورگان در سال 1903 به شهرت رسید. یکی از مشهورترین چاپهای او، 1904در سال The Pond - Moonlight است، که بخصوص به دلیل شبیهسازی جلوه رنگی بدست آمده از صمغهای حساس به نوری است که روی سطح آن بکار رفتهاند.
اگرچه ادوارد استایکن بعد از جنگ به عکاسی رئالیستی روی آورد و حتا به پردرآمدترین عکاس تجاری در جهان تبدیل شد، اما تصاویر پیکتوریالیستی او همچنان بسیار تأثیرگذار باقی مانده است. آثار او تا حدی از نقاشیهای ویسلر از شب و همچنین چاپهای ژاپنی اوکی یوئه الهام گرفته شده اند. او همچنین مدیر بخش عکاسی موزه MoMA در نیویورک نیز بود.
کلارنس اچ. وایت
هنرمند دیگری که از نقاشان مشهور ایده می گرفت، کلارنس اچ. وایت، معلم و یکی از پیکتوریالیستهای برجسته و پیشرو بود.وی پدید آورنده عکسهای هوشمندانه، ایده آل و صمیمانه خانواده و دوستانش بود، که در آنها از نور طبیعی برای برانگیختن احساسات در روح هنر نو و نزدیکی به هنر ژاپنی استفاده میکرد. وی همچنین عضو موسس گروه عکاسی جدایی طلب بود و در سال 1914 نیز مدرسه عکاسی کلارنس اچ. وایت، اولین موسسه آموزشی در آمریکا که شگفتیهای این رسانه را به عنوان یک هنر آموزش می داد، تاسیس کرد. او تا زمانی که در حین تدریس بر اثر سکته قلبی درگذشت، از طریق درسهایش، نمایشگاهها و ارتباطاتی که با مدیران هنری تبلیغاتی داشت به ترویج عکاسی هنری ادامه داد. نورپردازیهای ظریف و فضاهای آرام در عکسهای او، به تجسم رویکرد پیکتوریالیستی تبدیل شد و به تعریف بخش بزرگی از عکاسی مدرن کمک کرد.
اف. هالند دی
وقتی سایر پیشگامان پیکتوریالیسم بیشتر از مناظر عکاسی میکردند، اف. هالند دی روی پرتره و سلفپرتره، البته نه از هر شکلی از آن، تمرکز کرد. در حقیقت، تا حدودی می توان او را پدر هنر مفهومی در عکاسی دانست که به نوعی آثار و زندگیاش بحث برانگیز بود. سوژههای او اغلب مردان جوان برهنه در موقعیتها و ژستهای مختلف بودند و هرگاه از دیگران عکس نمیگرفت، از خودش در نقش عیسی مسیح عکس میگرفت.
اف. هالند دی بیش از 250 نگاتیو ساخت که صحنههایی از زندگی منجی، از بشارت تا رستاخیز را نشان میداد، به خاطر این صحنه آرایی ها گرسنگی کشید، ریشش را بلند کرد و حتی پارچه و صلیب از سوریه وارد کرد. به گفته موزه مت، او از عکاسی برای موضوعات مقدسی با عنوان آزادی هنری استفاده میکرد.
آدولف دی مایر
آدولف دی مایر که از سیسیل بیتون لقب «دبوسی عکاسی» (کلود دی بوسی-موسیقیدان برجسته فرانسوی) را گرفته بود، به عنوان اولین عکاس رسمی مد برای مجله آمریکایی ووگ انتخاب شد و بین سالهای 1913 و 1921 برای این مجله کار میکرد. در واقع، آثار رویایی او با نورپردازی خیرهکننده برای خوشایند بیشتر مدلهای معروفش از جمله آن پنینگتون، ایرنه کسل، مرلین میلر، لوییزا کاساتی و خود ملکه مری پدید آمدند. آدولف دی مایر اسرارآمیز و عجیب، تصاویری خلق کرد که در برخی موارد بسیار شبیه به نقاشیهای پرتره استادان قدیم بود، و عکسهای او تعیین کننده استانداردهای جدیدی برای ظرافت و زیبایی در عکاسی مد بودند به نحوی که تا مدتها از اهمیت آنها کاسته نشد، اگر چه بر خلاف انتظار، گرایشهای عکاسی شبیه به آثار او تا دهه 1930 منسوخ شدند.
گرترود کاسبیر
گرترود کاسبیر طراحی و نقاشی خوانده بود اما شیفته عکاسی بود، و علاقهاش به عکاسی در نهایت او را به یکی از اولین عکاسان هنری زن تحسینشده و شناختهشده در تاریخ تبدیل کرد. او به خوبی از اهمیت این اتفاق آگاه بود، چرا که در زمانی که زنان هنوز حتا حق رأی نداشتند آنان را تشویق می کرد تا به عنوان شغلی مناسب، عکاسی را انتخاب کنند، وی در طول زندگی طولانی و پربارش، با به تصویر کشیدن خانواده و دوستانش جلوههای شگفت انگیز بسیاری از مادرانگی به نمایش گذاشت و همچنین پرترههای قدرتمندی از بومیان آمریکا خلق کرد. گرترود کاسبیر در جمع پیکتوریالیستها شهرت داشت و آثارش را در گالریهای مطرحی به نمایش گذاشته بود، و در آن زمان حتا آثارش تا 100 دلار به فروش میرسید، رکوردی که تا پنجاه سال بعد هم شکسته نشد.
هاینریش کوهن
هاینریش کوهن در نیویورک تایمز با عنوان «یکی از کنترل کنندههای وسواسی و بینظیر عکس» توصیف شد، که دلیل اصلیاش روال همیشگی و یکنواختی بود که به هنگام عکاسی از خانوادهاش تجربه میکرد. او صحنه را طراحی کرده، لباسها و ژستها را انتخاب میکرد و همراه با مدلهایش منتظر نور طبیعی مناسب میماند. شاید به خاطر این سخت کوشی و مداومت است که بعنوان یکی از مهمترین پیکتوریالیستهای جهان شناخته شده و با مجموعه آثاری شهرت دارد که با فوکوس و تونالیتههای نوری ملایمش شباهت زیادی به نقاشیهای امپرسیونیستی دارد. هاینریش کوهن همچنین مخترع چندین تکنیک چاپ نیز بود، از جمله Gummigravüre ، که گراورسازی و صمغ بیکرومات را با هم ترکیب کرد، Leimdruck ، که از چسب حیوانی استفاده میکند و Syngraphie که از دو نگاتیو با حساسیتهای متفاوت تشکیل شده که طیف رنگ وسیعتری را فراهم میسازد.
آلوین لنگدون کابرن
به عنوان آخرین نفر اما به همان اندازه حائز اهمیت، الوین لنگدون کابرن بزرگ را داریم، که پیشگام چیزهای زیادی در عکاسی با عنوان یک رسانه و تکنیک میباشد. آزمونگری کنجکاو و مشتاق که در سن هشت سالگی عکاس ماهری بود و در آخرین کارهای خود از نقاشیهای مرکب استاد ژاپنی سشو الهام گرفته بود. به محض اولین اکتشافاتش در زمینه عکاسی غیر عینی، شروع به خلق به قول خودش گردابها نمود و آنها را با گروه انگلیسی گرداب همراه ساخت. در واقع، آلوین لنگدون کابرن اولین کسی بود که تصاویری کاملن انتزاعی ارائه کرد و حتا پس از وقفه کوتاهی از کارش بین اواسط دهه 1920 و 1950، به ساخت عکسهای مبهم و مرموز ادامه داد. او همچنین خالق پرترههای نمادین از هنری جیمز و آگوست رودن، هر دو از سال 1906 است.
تأثیر طولانی مدت پیکتوریالیسم در تاریخ عکاسی
در اواخر دهه 1920، مدرنیسم رواج یافت و جذابیت پیکتوریالیسم هر چند بطورکامل از بین نرفت اما بهتدریج کهنه و منسوخ شد. در حقیقت، در صد سال گذشته، شاهد تغییرات زیادی در عکاسی چه در روش خلق عکس و چه در درک از آن، بوده ایم. عکاسی بواسطه تمام پیشرفتهای تکنولوژیکی موجود، به رایج ترین رسانه هنری تبدیل شده و تمام زیر شاخههای آن دستخوش بازآفرینی و تفسیر دوباره شدند. درست همانند اوایل قرن نوزدهم، باید سوالات مشابهی را مطرح کنیم اما این بار در خصوص مفهوم اعتبار هنری در تولید انبوه.این روزها، هنرمندان دیجیتال زیادی داریم که در پرترهها و مناظر سورئال از آثار هنرمندان پیکتوریالیست تقلید میکنند، اما براستی ارزش واقعی چنین آثاری صرف نظر از محبوبیت روز افزون آنها چیست؟
نئوپیکتوریالیسم
اگر چه عکاسانی هستند که در گروه نو ظهور نئوپیکتوریالیسم جای میگیرند، اما تاکید کار آنها فقط بر زیباییشناسی است، بدون هیچ گونه تعاملی با فلسفه هنری که برای جنبش عکاسی جداییطلب اولیه حیاتی و حائز اهمیت بود. با این حال، به لطف این هنرمندان سنتیتر یا شاید نوستالژیکتر در میان نئوپیکتوریالیستها، روندهای جایگزین در دهههای 60 و 70 افزایش یافت.
به عنوان مثال، آدولف فاسبندر، عکاس قرن بیستم از آلمان که از طریق گالری معتبر هاوارد گرینبرگ در نیویورک معرفی شد، حتا در اواخر دهه 1960 نیز به ساخت عکسهای پیکتوریال قدیمی ادامه داد. فاسبندر بی شک معتقد بود که پیکتوریالیسم ناگزیر از ماندگاری است چرا که اساس و بنیاد آن زیبایی جهانی است. بر اساس ادعای این هنرمند آلمانی راهی برای ریشه کن کردن پیکتوریالیسم وجود ندارد زیرا پس از آن باید ایده آلیسم، احساسات و تمام حس هنر و زیبایی را از بین برد.
ظرافت در مقابل مهارت دستکاری
بازگشت مجدد پیکتوریالیسم در دهه 1960 با تکنیکهای صفحه ابریشمی عکس ادامه یافت و در نهایت با تصاویر دیجیتالی پیشرفته، که در قرن بیست و یکم متداول شد، به اوج خود رسید. امروزه میراث چشمگیری از پیکتوریالیسم در بسیاری از حوزههای عکاسی دیده میشود به عنوان مثال، ترکیبهای شاعرانهای که زمانی فقط در خدمت پیکتوریالیسم بود را میتوان در آثار مستند عکاسان صریح مانند استیو مککوری یا حتا در پرترههای مد روز یافت. درست است که مهارت دستکاری دیجیتالی مانند آثار یائل مارتینز جایگزین برخی از روشهای مورد استفاده در اوایل قرن بیستم شده است و جمع کثیری از عکاسان مدرن در ظرافتهای فرآیندهای عکاسی سنتی مهارت ندارند، اما میل برای لذت بردن از همه اشکال زیبایی بدست آمده از عکسهای رویایی با ترکیب بندی خوب و بی نقص در انسان هنوز باقی مانده است. شاید استیگلیتز، پدر پیکتوریالیسم، وقتی گفت که در عکاسی واقعیتی به قدری ظریف وجود دارد که واقعی تر از واقعیت می شود، آن را به بهترین شکل توضیح داد.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله متفکرانه خیره شدن به جان دادن او را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.