نوشته مرضیه صادق محمدی هنرجوی مدرسه آرتسنس
دایان آربس در سال ۱۹۲۳ در خانوادهای فرهیخته و از قشر متوسط جامعه آمریکا به دنیا آمد. هر چند خانه برایش محیطی امن بود اما در سن ۱۸ سالگی ازدواج کرد. او با همسر خود آلن از عکاسان موفق دنیای مد شدند. بعد از ۲۰ سال کار مداوم در حوزه عکاسی مد، اواخر دهه ۵۰ هنگامی که دورهای را با « لیسته مادل » عکاس مشهور آمریکایی گذراند شروع به کشف دیدگاه شخصی خود نسبت به جهان نمود و این دوره بود که دیدگاه هنری آربس را تقویت کرد. شاید اگر آربس دوره عکاسی دیگری انتخاب میکرد باعث میشد از عکاسی دور شود و هیچگاه به این شهرت نرسد. به همین دلیل است که ما در مدرسه آرتسنس اساتیدمان را با دقت زیادی انتخاب میکنیم تا هنرجویان پس از پایان کلاس بیشتر از هر زمان دیگری عاشق عکاسی باشند.اگر به لیست کلاسهای مدرسه آرتسنس مراجعه کنید یا نظرات هنرجویان ما را مطالعه کنید،قطعن در این مورد شما هم با ما همنظر خواهید شد.
آربس هنگامی که به عکاسی هنری روی آورد به آشکار ساختن جنبههای ناآشنای زندگی افرادی آشنا اما در حاشیه و دیده نشده در جامعه پرداخت، از جمله انسانهایی با ظاهر عجیب و غریب در سیرکها، دو قلوها، کوتولهها و افراد فراجنسیتی. او همچنین در پی ثبت پرتره افرادی بود که با مسائلی دست به گریبان بودند که از دید جامعه نوعی انحراف اخلاقی به حساب میآمد. شاید نادیده گرفته شدن این افراد توسط جامعه بود که سبب شد آنها برای حضور در مقابل دوربین آربس تمایل داشته باشند.
نکته شاخص پرترههای آربس تاثیر بسیار زیاد شخصیت عکاس در تصاویری بود که ثبت میکرد. نبوغ او به عنوان یک عکاس پرتره؛ دانستن، تصمیم گرفتن و انتخاب این بود که از چه کسانی عکاسی کند. همچنین بخشی از قدرت پرترههای بسیار عالی او نیز متاثر از فرمت مربعی دوربینی بود که در بسیاری از مواقع آربس استفاده میکرد. ظاهر دوربین او برای مخاطبین آنقدر عجیب و غریب بود که توجه هر کسی را جلب کند و باعث شود مستقیم در دوربین خیره بماند. این دوربین باعث فشرده شدن فضای کادر عکس شده و سوژه معمولن در میانه قاب جای میگرفت. همچنین نحوه فیگوری که به سوژهها میداد و نوع نورپردازیهایش که اغلب با فلاش مستقیم و از رو به رو بود، باعث میشد وجههای از سوژه در یک شفافیت غیرترحم برانگیز نشان داده شود.
طی 10 سال آربس مجموعهای از آثار بحث برانگیز و اثرگذار را خلق کرد. او در سال 1971 در اثر افسردگی خودکشی کرد و بعد از مرگ بسیاری از عکسهایش برای منتقدینی که آثارش را بررسی میکردند دارای معانی پیچیدهای شدند چرا که او وجوه تلخی از زندگی را به تصویر میکشید.
اکثر آثار آربس کلوزآپ از آدمهای داخل خیابان یا خانه، کلوزآپ بچهها، اجراکنندگان کارناوالها و دوقلوها را شامل میشود، همچنین تعداد محدودی عکس از محیطهای خالی از انسان ( قلعهای واقع در دیزنیلند) و همینطور یک سری کارهای مد مربوط به ابتدای دوران کاریش است. آخرین مجموعه او، یک مجموعه صمیمی از مرکز نگهداری زنان عقب مانده بود.
با نگاهی اجمالی به عکسهای آربس درمییابیم که او هنرمند تابوشکنی بود که دردهای مردم جامعهاش را برای عکاسی کردن انتخاب مینمود و به سراغ افرادی میرفت که در جامعه به نوعی در انزوا بودند یا حتا پرداختن به آنها در آن دوران به شجاعت نیاز داشت. اما نکتهای که تقریبن در اکثر شخصیتهای پرترههای آربس وجود دارد نوعی عریانی و عبوسی است که در چهرهی سوژهها دیده میشود.
آنچه مشخص است این است که آربس میدانسته چگونه با سوژههای خود ارتباط بگیرد و چه کند که آنها را در لحظهای که خود واقعیشان را به نمایش میگذارد ثبت کند. مهارتی که شما در کلاس عکاسی مستند مدرسه آرتسنس به خوبی میتوانید آنرا یاد بگیرید.
اما آنچه را که نمیتوان به طور قطع نتیجه گرفت این است که آیا وجود افسردگی در آربس باعث خلق چنین پرترههایی از این افراد منزوی و به دور مانده از جامعه شده و یا درگیری فکری و نزدیکی به آنان است که ریشههای افسردگی را در وجود او بارور کرد تا جایی که باعث خودکشی او شد.