گردآوری و ترجمه از لیلی محسنی هنرجوی مدرسه آرتسنس
صدها سال پیش استادکاران ژاپنی روشی برای تعمیر ظروف با ارزش سفالی و چینی ابداع کردند تا جایگزین بستهای فلزیی که پیش از آن در چین استفاده میشد، گردد. آنها در این روش از مادهای چسبناک شامل گرد طلا استفاده نموده و نام کینتسوگی به معنای « اتصال با طلا »را برای آن انتخاب کردند. کینتسوگی به مرور زمان به عنوان یک اثر هنری شناخته شد و حتا فلسفه آن به آثار هنرمندان معاصری چون «Reachel Sussman» و «Yee Sookyung» نیز راه یافت.
برای مثال «Yee Sookyung» برای بازسازی سفالهایی که ناقص بهنظر میرسند به شکل یک شی کاملن جدید از این روش استفاده میکند. اما «Reachel Sussman» هنر کینتسوگی را مانند آنچه در کتاب درستایش سایهها گفته شده، به زندگی روزمره میآورد و به کمک آن تلاش میکند تا آثاری که گذر زمان ایجاد کرده است و عمومن از دید رهگذران مخفی میماند را مورد توجه قرار دهد.
اما کینتسوگی فقط یک روش ترمیم نیست، در واقع نوعی تولد دوباره است، و بجای برگرداندن شی شکسته به شکل اولش، آن را به یک گنجینه تبدیل میکند و به آن پیشینه میبخشد. از آنجا که در میان نقش و نگار ظرف، شکستگیها و نقصهای منحصر به فردش با درخشش طلا خودنمایی میکنند، کینتسوگی را میتوان به معنی یک بازسازی نه فقط برای ادامه دادن بلکه جشن گرفتن و گرامی داشتن شکستها دانست. همانگونه که لیدیا ویوِز (Lidia Vives) در تابلو اخیر خود از این هنر بهره برده است، تا به نوعی زخمهایی که پاندمی بر تن و روح همگیمان وارد آورده را گرامی بدارد و به عبور از این دوران دعوتمان کند.
همانگونه که هنرمندی تکههای شکسته ظرفی را به کمک کینتسوگی بار دیگر کنار هم قرار میدهد ما نیز باید به خود فرصت بازسازی دهیم، هیچکدام دیگر به آنچه که پیش از این بودیم شبیه نیستیم اما حال که بخاطر ترسها، شکستها، فقدانها و رنج هایمان به انسانی متفاوت ولی با ارزش بدل گشتهایم به زندگی ادامه میدهیم، حتا اگر در این میان تکههایی از خودمان را از دست داده باشیم.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله درباره مفهوم MA را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.