نوشته فاطمه رضایی چله هنرجوی مدرسه آرتسنس
ترس از مرگ، تنهایی و عدم جاودانگی در تمام اعصار همواره انسانها را به چالش کشیده است ولی همچنان از بزرگترین نیازهای روانی بشر به حساب میآید. از میان راههای بسیاری که انسان برای مواجه با این معضلات برای خود پیدا کرده است؛ عشق، قدیمیترین و قویترین آنهاست. تصور نیرویی که انسان را در تمام ابعاد به وجود انسانی دیگر وصل کند و پس از مرگ نیز محافظ او در مقابل غول فراموشی باشد، افسانه شیرینی است که شخصیت اصلی فیلم عشق دیوانه اعتقاد دارد که میتواند بر بال آن سوار شده و با اتکا به آن،از همه ترسهایش فرار کند. در ادامه به نقد و بررسی فیلم عشق دیوانه Amour fou میپردازیم.
فیلم عشق دیوانه قسمتی از زندگی شاعر آلمانی هنریش وون کلست را به تصویر میکشد که در وهله اول داستانی پر از شور عشق در دورهای از تاریخ به نظر میآید که بهترین فضا و زمینه را برای شکلگیری در اختیار داشته؛ یعنی دوره رمانتیک قرن هجدهم. شاعری که هیچ چیزی در زندگی او را خوشحال نمیکند و به وجد نمیآورد و دچار نوعی افسردگی شده است که برای رهایی از آن تنها یک راه را در پیش روی خود میبیند و آن مردن با معشوق است. همانطور که به دخترعمویش ماری میگوید که هیچ چیز مهمتر از عشق نیست حتا خود زندگی، ماری درخواست او را رد میکند، هنریش نیز به همسر دوستش، هنریت که از اشرافزادگان است این پیشنهاد را میدهد. زیرا زندگی او را خالی از هر شادی و سراسر از بیتفاوتی نسبت به هر چیزی، مانند حالخودش میبیند. هنریت نیز خواستهاش را رد میکند؛ اما پس از کسالتی دکتر احتمال میدهد که هنریت مبتلا به تومور مغزی است و به احتمال زیاد مرگ زودهنگامی خواهد داشت. همین مسئله باعث میشود هنریت پیشنهاد هنریش را بپذیرد.
در عشق دیوانه همه چیز بسیار منظم و مرتب چیده شده و در تعادل است؛ از نقش و نگار روی دیوارها گرفته تا استکانهای چایخوری، چین لباسها و قرارگیری شخصیتها در قابها. سکون، آرامش و تعلل افراد در انجام کارها و حرکاتشان حتا خدمتکاران خانه بسیار خسته کننده و ملالآور است. این همان رخوتی است که شاید از فرط بیمعنایی زندگی طبقه اشراف در آن دوره به وجود آمده و شاعر داستان را به ستوه آوردهاست. از نگاهی دیگر بلندی طول نماها بر هرچه واقعیتر نشان دادن داستان افزودهاست. در طول فیلم مدام این تضاد تکرار میشود مانند دیالوگهای هنریت درباره حضور گرم عشق در میان خود و اعضای خانوادهاش، که در مقابلش یا با حالت چهره خود هنریت یا دخترش در لحظه بیاعتبار میشود. همین تضاد، طنزی کمرنگی به سکانسها میدهد و در نتیجه فیلم بیشتر درونمایهی پوچی دارد، از جنسی که هنریش در خود حس میکند و با القا کردن به هنریت نیز آن را در او میکارد.
با وجود اینکه فیلم به گونهای در قالب ژانر درام قرار میگیرد اما به هیچ وجه صحنههای احساسبرانگیز یا به اصطلاح دراماتیکی در آن دیده نمیشود و به ساکتی و سردی خود آلمان است. شاید عشق دیوانه جز معدود فیلمهایی باشد که ریتم فیلم را با دیالوگ ها تنظیم میکند؛ به گونهای که سوالهای گاه بسیار ساده که شخصیتها از خود یا یکدیگر میپرسند به اندازهای عمیق هستند که مخاطب را وادار به فکرکردن درباره آنها در طول فیلم میکنند. شاید کارگردان به عمد قابهای ساکن و خالی فیلم را به این منظور برای بینندهاش طراحی کرده است.
عشق دیوانه فیلمی نه در ستایش عشق، بلکه در ستایش زندگی است. ابتدا واقعیت و یا از نگاه شاعر بااحساسی چون هنریش وون کلست، واقعیت تلخ و غیر قابل تحمل را نشان میدهد و سپس تصورات و خیالاتی را بیان میکند که بدون حضور مجسم یا قطعیتی، وعده بهشتی را میدهند که هر چیزی در دنیای روزمره انسانی در مقابلش بیهوده و خستهکننده به نظر میآید. دنیایی را وعده میدهد که نه در واقعیت، شاید در سیاهی پس از پایان زندگی بتواند ارضاکننده قربانیانش باشد.
مشخصات فیلم:
عشق دیوانه (amour fou)| کارگردان: جسیکا هاونسر | محصول سال: 2014
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله معرفی فیلم زن پرتغالی را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید.