ترجمه از تینا طالبیان هنرجوی مدرسه آرتسنس
عکاسی از آغاز تا کنون، همواره به عنوان یکی از بهترین روشهای روایت موضوعات مختلف استفاده میشده است روشی خلاقانه،لذت بخش و تاثیر گذار.اگر شما تا به حال تجربه استفاده از عکاسی برای روایت یک اتفاق را نداشته اید یا اگر حتا به عکاسی علاقهمند هستید اما دوربین ندارید و با تلفن همراه عکاسی میکنید باید بدانید که کلاس عکاسی مقدماتی در مدرسه آرتسنس به شما کمک میکند تا عکاسی را به خوبی شروع کرده و در آن به موفقیت برسید چرا که ما در این مسیر دلسوز، متعهدانه و گام به گام همراه شما خواهیم بود.روایت موضوعات مختلف با استفاده از عکاسی کار جذابیست و عکاسان مگنوم در زمانی بیش از هفت دهه، علاوه بر رویدادهای تاریخی و تغییرات اجتماعی، لحظات مهم فرهنگ عامه را نیز ثبت کردهاند. و پیشنهاد ما این است که حتمن شما هم این راه را امتحان کنید. یکی از خاص ترین و ماندگارترین کارهای عکاسان مگنوم این است که آنها در پشت صحنه فیلمهای کلاسیک بسیاری عکاسی کرده و با اینکار نه تنها توجه ابرستارههای سینما را به حرفه خود جلب کردهاند، بلکه مسیرپیچیده و همواره در حال تغییر سینما را نیز مستند کردهاند. مجموعهها، تجهیزات و جلوههای ویژهای که زمانی بسیار پیشرو و متعلق به آینده به نظر می رسیدند، با گذشت زمان حالا در عکسها به طور خاصی نوستالژیک به نظر میرسند. عکسهای یوجین اسمیت از پشت صحنه فیلم «نورافکن» هم یکی از همینها است. اسمیت، که به گفته شان اوهاگان، شاید اورا بتوان مهمترین عکاس آمریکایی در زمینه فوتوژورنالیسم دانست عکاس ایده آلی برای ثبت شخصیترین پروژه چاپلین بود.
اسمیت بین سال های ۱۹۴۸ و ۱۹۵۴ برای مجله Life عکاسی میکرد و در طی این دوران، تصاویر بسیاری با دیدگاههای بشر دوستانه ثبت نموده که اساس فتوژورنالیسم مدرن را پایه ریزی کردند.طبق توصیف دایرهالمعارف بریتانیکا، ویژگی مهم عکسهای یوجین اسمیت برانگیختن قدرتمند حس همدلی و وجدان اجتماعی است.
در سال ۱۹۵۱، یوجین اسمیت از طرف مجله life به مدت ۵ هفته به لس آنجلس سفر کرد تا از چارلی چاپلین در طول فیلم برداری فیلم درحال ساختش عکاسی کند و حاصل آن تصاویری شد که در آنها اسمیت، یکی از اولین نمادهای سینما را که در آن زمان مسنتر شده بود در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات شخصی و حرفهای به تصویر میکشد. در این مجموعه یوجین اسمیت، چارلی چاپلین را در اوج پختگی، اما دور افتاده از اوج شهرت و محبوبیت در سر صحنه و همچنین در لحظاتی خصوصیتر که در آنها نقاب آقای بازیگر کنار رفته و خود واقعیاش پدیدار شده ثبت میکند.
اسمیت مدت کوتاهی پس از خودکشی پدرش، حرفه عکاسی را برای خود انتخاب کرد و در همان شروع کار با خود عهدی بست که در تمام دوران زندگی حرفهایاش به آن پایبند بود: ( هرچقدر هم اینکار برایش دردسر ایجاد کند، همیشه حقیقت را به تصویر بکشد). بنابراین، جای تعجب ندارد که عکسهای او از پشت صحنه فیلم «نورافکن» چاپلین را در اضطرابی عمیق و دورانی سخت به تصویر میکشد، دورانی که در آن این سوپر استار سینما با مشکلات زیادی هم در حرفهاش و هم در زندگی شخصی دست و پنجه نرم میکرد.
اسمیت، چاپلین را در حال کارگردانی، بازیگری و در پشت صحنه به همراه خانوادهاش به تصویر کشیدهاست. عکسهای اسمیت از چارلی چاپلین در پشت صحنه، بهخوبی درگیری او با مشکلاتش در آنزمان را بازتاب میدهند. در این برهه از زندگی، چاپلین در تلاش بود تا ارزشهای خود را با وجود تغییرات شدید در صنعت سینما حفظ کرده و به آنها پایبند باشد. پس از مبارزه غیر مستقیم او بر علیه غیرصامت شدن فیلمها با فیلم درخشان و تحسین شده « نورهای شهر» در سال ۱۹۳۱، طنزعمیق سیاسی او درفیلم « دیکتاتور بزرگ» با استقبال چندانی مواجه نشد و همزمان در مطبوعات آن دوران اتهاماتی مبنی بر دست داشتن چاپلین در فعالیت های ضدآمریکایی مطرح شدهبود و ویزای ایالات متحدهاش هم پس از خروج از آن کشوز برای اولین نمایش فیلم « نورافکن» در لندن، باطل شد و از طرف دیگر چند سال قبل ازساخت این فیلم، چاپلین با دستیار خود اونا اونیل ازدواج کرده بود. اونا در آن زمان فقط ۱۸ سال سن داشت، و فاصله سنی سی و شش سالهاش با چاپلین باعث افزایش شایعات و بروز جنجالهای زیادی پیرامون این بازیگر که زمانی مورد تحسین همگان بود، شد. باهمه اینها گذر زمان مشخص کرد که ازدواج او با اونا اونیل با ثباتترین و راضی کنندهترین قرارداد چاپلین در تمام عمرش بودهاست.
چارلی چاپلین در سال ۱۹۵۲ به جای این که در برابر فشارها وانتقاداتی که به او وارد میشد سرتسلیم فرو بیاورد و یک فیلم غیرسیاسی دیگر بسازد، فیلم « نورافکن» که تامل برانگیزترین و شخصیترین اثرش بود را ساخت. داستان فیلم « نورافکن» روی ترزا آمبروز تمرکز دارد، رقصندهای که کالورو، دوست دائمالخمرش که یک زمانی دلقکی مشهور بود، تلاش میکند تا از خودکشی او جلوگیری کند. کالورو از طریق مراقبت از ترزا، اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی خود را به دست میآورد و در نهایت برای نمایش نهایی و مرگبار به صحنه باز میگردد. داستان فیلم، ارجاعات زیادی به زندگی شخصی چاپلین دارد، سقوط او از اوج محبوبیت، رابطهاش با یک زن جوانتراز خودش، و حتا دور شدن از باستر کیتون مشهور به عنوان شریک قدیمیاش.
با وجود نقدهای مثبت بسیار، برخی از منتقدان این فیلم را تلاش چاپلین برای رستگاری میدانستند، که نشان می داد که او در تلاش است تا گذشتهاش را جبران کند. واکنش اروپاییها به این فیلم پذیرا و مثبت بود، در حالی که نگاه آمریکاییها به آن، جنبه انتقادی بیشتری داشت. با این حال و در هیچ کجا شکی در صداقتی که چاپلین برای رسیدن به آن در حال تلاش بود، وجود نداشت. بروسبی کروتر منتقد مطرح آن سالهای نیویورکتایمز درباره کیفیت بازیگری چاپلین در این فیلم گفته بود: ( آن چه این فیلم نشان میدهد، داستان زندگی یک کمدین آینده دار است که کارش را از سالنهای موسیقی انگلیس و در شرایطی بسیار سخت شروع کرده، این رقصنده جوان باله، اما شجاعت و امید فراوانی دارد و این همه چیزیست که چاپلین به عنوان نویسنده، تهیه کننده،کارگردان و همچنین به عنوان سازنده موسیقی متن فیلم، به نمایش میگذارد؛ یک باله و یک روایت کمدی. اما به عنوان بازیگر، چاپلین در این فیلم نه تنها نقشی را بازی میکند، بلکه او آن نقش را در درون خود بطور کامل پیدا کرده و گویی بر پرده سینما، داستان واقعی خودش را بصورتی صمیمی و باورپذیر به نمایش میگذارد.)
برخلاف عکسهای فیلیپ هالسمن از آلفرد هیچکاک که بنیانگذار سبک خاصی از عکاسی پرتره شد،عکسهای اسمیت سعی دارد روایتی واقعی در به تصویر کشیدن چاپلین در پشت صحنه این فیلم باشد، چاپلین در این فیلم تلاش بسیاری میکرد تا این صمیمیت را بر روی پرده نمایش دهد بطوریکه در جریان کار با آسیبهای جسمی و روحی بسیاری مواجه شد. تجربه او بر روی صحنه فیلم را میتوان بین عزم شدید و تقریبن دیوانهوار در برخی لحظات و سرافکندگی خاموش در لحظاتی دیگر در نوسان است،چیزی که عکسهای اسمیت بخوبی آن را نشان میدهد. در برخی از عکسها، چاپلین را در حالی که هنوز گریم و لباس کامل به تن دارد و از خستگی در پشت صحنه خوابش برده است، مشاهده میکنیم.
از طرف دیگر عکسهای اسمیت تاثیرِ گذر زمان برچارلی چاپلین افسانهای را برجسته میکنند. چاپلین در اینجا دیگر آن بچه شیطان خیابانی جوان و پرحاشیهای نیست که عصای خود را میچرخاند، او حالا دیگر چهرهای اندوهگین و ماتمزده دارد. نشسته پشت آینه، او را میبینیم که به درون یقه گشادش فرورفته، سرش را کج کرده و اخم میکند و شاید هم با ناراحتی به تصویر خودش در آینه نگاه میکند. این شاید تأمل برانگیزترین لحظه زندگی چاپلین تا آن موقع باشد، تمام گرفتاریها و مصیبتهایش به همراه پوزخند خفیفی روی صورتش که به پیروزی خودخوانده تعبیر میشود.
شاید هم این شخصیت کالورو (با بازی چاپلین) در همین فیلم است که در آینه به او خیره شده و پوزخند میزند.دیدن این تصاویر به ما یادآوری میکند که اسمیت قصد داشت حقیقت را مستند کند و آن چه را که در باطن چارلی چاپلین پنهان شده بود آشکار سازد. آیا این همان چاپلین واقعی است که ما می بینیم؟ نمیدانیم چرا که این سوالیست که فقط خودش جواب درست آن را میداند.
همچنین اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مجموعه عکس آخرین تماس را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید.