نوشته فاطمه رضاییچله هنرجوی مدرسه آرتسنس
مخاطبی که رسانه سینما را برای سرگرمشدن در حدود دو ساعت انتخاب میکند، در واقع توجه خود را در اختیار کارگردان قرار داده و آماده درگیرشدن با شخصیتها، احساسات و موقعیتهای مهمی از زندگی آنها میشود. شرایطی که فیلم درخشان قدرت سگ« The Power of the Dog» با مهارت تمام آن را برای مخاطبش ایجاد میکند. فیلم داستان روابط پیچیده میان دو برادر است که هردو به گاوچرانی و تجارت در این زمینه مشغولند و در اینکار هر یک برای خود اختیارات و وظائف مشخصی تعریف کرده و به نوعی قلمرو تشکیل دادهاند. حتا از نگاه اول هم شخصیت متضاد آنها از همان نوع پوشش تا زبان بدن و نوع افکارشان قابل تشخیص است. جورج که کوچکتر است به وضوح نشان میدهد که برخلاف برادر بزرگترش از شرایط راضی نیست و قصد جداشدن از فرهنگ وسترن را دارد درحالیکه که برادر دیگر با نام فیل این فرهنگ و ویژگیهای آن را میپرستد و به آن افتخار میکند. روزی که برای خوردن شام به یکی از غذاخوریها میروند جورج به زن بیوهای که با پسر جوانش پیتر آنجا را میچرخانند علاقمند میشود و با او ازدواج میکند. فیل که به هیچ وجه نمیتواند دورشدن جورج از خودش را تحمل کند تصمیم به آزار دادن زن بیوه و پسرش میگیرد. پیتر نماد تمام آن احساسات و رفتاری است که در کتاب قانون نانوشته دنیای مردانه فیل و همراهانش، وجود آنها برای یک مرد مایه تحقیر و سرافکندگی است به همین دلیل بیشتر مورد آزار آنها قرار میگیرد و در چنین دوئلی است که یک طرف قضیه باید برای بقای خود بر دیگری پیروز شود.
هنگامی که فیلمی یا داستانی رویکرد روانشناسانه به همراه عمیق شدن بر شخصیتها و اعمالشان را در پی میگیرد، بطور معمول نمیتواند روایتی با ریتم تند و با تکیه بر جذابیتهای اتفاقات سطحی در پوسته بیرون داستان ارائه دهد و فیلم «قدرت سگ» نیز از این قضیه مستثنا نیست. این فیلم که دنیای وسترن و غرب وحشی را به عنوان نمادی بارز برای مردانگی و مردسالاری با خصوصیاتی که در شخصیت اصلی یعنی فیل دیده میشود، استفاده میکند اما ویژگیهای کلیشهای، همیشگی و رایج در سینمای وسترن را کنار گذاشته و به نوعی درباره آن فضا و مکان و البته آن نوع سینما برای مخاطبانش آشناییزدایی میکند که این کار باعث میشود روایت تازهای را با قصهای جدید از این سبک تقریبن فراموششده سینمای آمریکا ببیند. شاید این شگرد، اوج هنر کارگردان فیلم است که موسیقی و فیلمبرداری را به عنوان دو ابزار مهم برای تاکید هر چه بیشتر بر این ویژگی به کار میگیرد به خصوص نماهایی که دوربین به آرامی به شخصیتها نزدیک میشود و یا موسیقیای که در ابتدا کمرنگ و در ادامه پررنگتر شنیده شده و نقش مهمی در پیشبرد داستان به عهده دارد. این فیلم بر اساس یک کتاب ساختهشده و جین کمپیون کارگردان آن به گونهای جذاب و به کمک استفاده استعاری از المانهایی چون طناب، خرگوش، گلهای کاغذی و سگ که به عنوان نماد در داستان به بهترین نحو جای گرفتهاند، روی روایتگری و سایر ویژگیهای سینمایی فیلم تمرکز کردهاست.
شاید این خیلی هم پذیرفتنی نباشد اما به نظر برخی منتقدین فیلمهایی که بر اساس کتابها ساخته میشوند داستان و در مواردی فلسفه قویتری به نسبت فیلمنامههای اوریجینال دارند و در اینجا نیز به نظر میآید که این امر مصداق خوبی پیدا کرده باشد. در فیلم قدرت سگ دیالوگها نیز اغلب استعاری و چندلایه هستند به گونهای که شاید در بار اولی که فیلم دیده میشود، مخاطب نمیتواند همه آنها را رمزگشایی کند. کارگردان به خوبی فضا را برای استفاده از چنین جملات قویای مهیا کرده و بهخوبی سعی در همراه نمودن مخاطب با شخصیتهایش دارد . به نظر، همین تعادل محسورکننده قدرت سگ است که آن را به اثری تبدیل کرده که منتقدان تمام جشنوارهها در سال 2022 را به تحسین واداشت.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله معرفی فیلم دارم فکر میکنم تمامش کنم را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.