نوشته شیما پازوکی،هنرجوی مدرسه آرتسنس
آنیش کاپور هنرمند هندی تبار ساکن لندن که ما در مقاله عشق و طغیان بطور مفصل آثار او را بررسی کردهایم ، در یکی از تاثیرگزارترین آثارش با نام shooting into the corner خط داستانی را پی گرفته که جسور و پر سر و صداست و بقایایی به جا میگذارد که همچون اکثر تجربیات عاشقانه، در اشک و خون و عرق پیچیده شده و به سادگی پاک نخواهد شد. فضایی مملو از پیچیدگی در عین پیش پا افتادگی، یک بینا بینی مطلق مشابه آنچه برتولت برشت میگوید: در میان همه چیزهای قطعی، قطعیترینشان "تردید" است.
این اثر که ویدئوی کامل آن را میتوانید در صفحه اینستاگرام مدرسه آرتسنس مشاهده کنید، در سال 2008 و 2009 در انگلستان و آلمان به نمایش درآمد. یک توپ کاملن مهندسی شده برای پرتاب گلولههایی از جنس موم به وزن یازده کیلوگرم که مملو از رنگ قرمز بود و هر بیست دقیقه یکبار با صدای مهیبی شلیک میشد تا رنگها و مومها در کنج تالار روی هم بریزند و شکلی نامشخص تشکیل دهند. حجمی که حتا از بعضی زوایا شبیه تودهای از اجساد غیر قابل تفکیک بودند. صدای مهیب انفجار از یک سو و سکوت سنگینی که پس از آن بر فضا مستولی میشود از سوی دیگر، حسی دوگانه در مخاطب برمی انگیزد.اما آنچه در سکوت ادامه مییابد، دیدنی نیست. این نمایش، تکرار چرخهای خشونت بار و پر تقلاست برای انجام کاری که حاصلی جز خرابی ندارد. نمادی از زندگی، تکرار و تکرار و در نهایت، ویرانی. به نوعی انگار بیهودگی زندگی را به رخ میکشد. تلاشهایی که نسلهای پیاپی را به هیچ مقصدی نمیرساند و فقط در کنج و گوشهای شبیه به همین کنج اتاق، یادها برهم آوار میشوند.
در این اجرا طنزی نیز نهفته است؛ این توپ پرقدرت قادر به شکافتن دیوار نیست اما گلولههای مومی پر از رنگ، راه خود را باز میکنند و در هر جهت که بخواهند این سرخی را میپراکنند. شاید انسان باید دست از تلاشهای پر سر و صدا بردارد. چه در زندگی چه در عشق چه در شکست و ناامیدی، آنچه به کار نمیآید هیاهوست و آنچه راهگشاست، سکوت.
نمایش این اثر در آلمان رکورد تماشا گران را با عددی در حدود 275000 نفر را شکست و باعث شد کاپور به هنرمندی تبدیل شود که در زمان زنده بودنش، به شهرت و اعتباری جهانی دست یافته است.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله عاقبت فرو خواهد ریخت که درباره اثری از شیلپا گوپتا هست را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.