سوزان ورشام Susan Worsham اولین کلاس عکاسی خود را هنگام تحصیل در زمینه طراحی گرافیک گذراند. در سال ۲۰۰۹ نامزد دریافت جایزه سانتافه برای عکاسی شد و کتابش «برخی از مسیرهای روباهها در ویرجینا» موفق به دریافت جایزه دوم در رشته هنرهای زیبا در مسابقه بینالملی«Blrub photography book now » گردید و همچنین در سال ۲۰۱۰ اولین جایزه «TMC/ kodal film Grant » به وی اعطا شد. عکسهای وی در مجموعههای خصوصی نگهداری میشوند و در سالهای اخیر توانسته چندیدن نمایشگاه انفرادی و گروهی برگذار کند.
او می گوید:« در حین بزرگشدن در ویرجینیا، اردوهای مدرسه به کارخانههای سیگار و میدانهای جنگ داخلی ختم میشد و ما همیشه یک جعبه قهوهای نهار در حال حمل با خودمان داشتیم. به عنوان یک دختر همیشه خودم را با لیوان کاغذی به دست پر از نوشیدنی کولاید که براي خمیریتر شدنش با چند قطره آب مخلوط کرده بودم ( مادهای خمیری شیرین که با فروکردن انگشتانم در آن میخوردماش) تصور میکنم. سفرهای دوران کودکیم به گشتوگذار در محلههای مختلف با دوچرخه و زدن در خانه غریبهها با همان دستهای نوچ گذشت. یکی از همان روزها بود که زنگ در یک غربیه را زدم تا اجازه بگیرم اگر امکانش هست روی ترامپولینی که در حیاط جلوییشان بود بپرم. این ترامپولین دختران گیبسون بود؛ فرزندان چالرز دانا گیبسون، تصویرگر معروف. کسی که زن ایدهآل را در اویل دهه ۱۹۰۰ ترسیم و اثر دختر گیبسون را طراحی کرده بود. من تبدیل به پای ثابت خانه آنها و در حال پرش روی ترامپولین خانهاشان شده بودم .»
دلتنگی برای جایی که نسبت به آن حس نوستالژیکی داریم همواره یکی از جذابترین سوژهها برای عکاسان است،برای نمونهای دیگر میتوانید
مجموعه عکس بهشت کودکی من را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید. اما سوزان ورشام با عکسهایش پارا کمی فراتر گذاشته است. وی عکاسی است که انگار مرزهای بین حوزه زندگینامه و مستند را از هم جدا میکند. وی با استفاده از روابط و تجربیات دشواری که در هنگام بزرگشدن در جنوب آمریکا داشته است، با ایجاد پرترههایی صمیمی و یک تاریخ شفاهی ضبط شده، عکسهایی بیحرکت برای ایجاد یک نماد از گذشته نه چندان دور خلق میکند. در متن بیانیه این مجموعه آمده است:
همانطور که به دنبال صمیمیتِ «خانه» در جاهای دیگر میگردم، انگار چیزی شبیه کدزو دارد بر خانه کودکی من غلبه میکند و گذشتهام را مانند پتویی میپوشاند و به آرامی به خواب میبرد. پیشگرفتن جاده با سرعتی پایین که انگار در تشیع جنازه شرکت کردهام؛ یادآوری خاطراتی که مرا به آن طرف حیاط و به سمت حیاط پشتی و به سمت مسیرهای جوانیم میبرد.
عنوان این مجموعه از این جمله گرفته شده: «آمریکایی از بدو تولد، جنوبی به لطف خدا .»
و موضوع مجموعهام به مهماننوازی غریبهها نیز وابسته است و گاهی زمانیکه مشغول گرفتن عکسهای پرتره هستم حس میکنم قرار است با شخص به خصوصی ملاقات کنم و یا از یک جاده خاص عبور کنم و عکسهای مجموعه شامل مکانها و شخصیتهایی است که در نظرم آنها را با نوعی مداخله الهی پیدا کردم؛ غریبههایی که مرا به خانههایشان دعوت میکنند تا مدتی را بنشینم و آنها داستانشان را برایم تعریف کنند،شخصتهایی که به اندازهای واقعی هستند که نویسندگان سرشناس ادبیات جنوب حتا تصورش را هم نمیتوانند داشته باشند.