نویسندگان ثمرناز علیشاهی و شقایق نصر هنرجویان مدرسه آرتسنس
انسلم کیفر (Anselm Kiefer) در سال 1945، دو ماه قبل از اتمام جنگ جهانی دوم در آلمان متولد شد. آثار او همه برگرفته از داستانهای اساطیری، فلسفه، شعر و تاریخ است و به نظر میآید او میتواند از هر ذرهای در این دنیا و حتی دنیای ماورایی، آثاری پرمعنا خلق کند. او در طی زندگی خود شاهد انقلابها و تغییرات زیادی در کشورهایی که به آنها سفر کرده بوده و کارهایش تحت تأثیر همین اتفاقات است. کیفر در آثار چند رسانهایاش (چیزی که اگر به لیست کلاسهای آموزش عکاسی مدرسه آرتسنس مراجعه کنید حتمن متوجه خواهید شد که ما تاکید بسیار زیادی بر روی آن داریم بخصوص در دوره جامع فاینآرت ) با عزم و اراده ای راسخ به گذشته تاریک فرهنگ وکشورش می پردازد و از مواجهه با حقایق مرتبط با آلمان نازی و هولوکاست ترسی ندارد. اسطورهها، خاطرات، فرهنگ آلمان، موزیک، فلسفه، ادبیات، تاریخ، معماری، فرهنگ عامه و حوادث پس از جنگ جهانی دوم دستمایه های اصلی کارهای او محسوب میشوند. محتوای غنی، پیچیدگیهای بصری و مواد فیزیکی مشخصه های اصلی آثار او هستند. او عقیده دارد تاریخ مانند گچ است و میتوان هرطور که بخواهی آن را شکل دهی، شاید اینگونه کمتر فاجعهبار باشد. کیفر در جایی می گوید :" علارغم تنش ها و مشکلات بین کشورها، همبستگی بشریت میتواند باعث رسیدن به شاهکارهایی غیرقابل تصور گردد." این تفکرش سبب خوشبینی او در برابر تلخی هر حادثهای شده و این امر در بسیاری از کارهایش قابل مشاهده است.
انسلم از موادی چون گِل، کاه، شن، خاکستر، ذغال، سرب، چوب، روغن در تولید آثارش بهره میگیرد و آنها را نمادهایی میداند که هویت کارش را شکل میدهند، او میگوید: من خودم را آدمشناس نمیدانم، اما فکر میکنم روح در مواد جاری است و رسالت هنرمند استخراج آن است.از طرفی آثار کیفر یکنواخت نیستند، چرا که او بیش از یک یا دو ماده برای تأثیرگذار کردن کارهایش استفاده میکند و یا در عین حال که اثرش به یک اتفاق تاریخی ربط دارد به شکلی دیگر آن را به یک داستان یا شعر هم مرتبط میسازد.
به عنوان نمونه میتوان به بررسی Burning rods به سال 1984 پرداخت، او در این اثر از سرب، مس و نی استفاده کرده است ، اثرات سوختگیای که بر بوم نمایان است اشاره ای به تخریب نیروگاه هسته ای چرنوبیل دارد که در آن زمان خود او نیز در اوکراین زندگی میکرده است همینطور در این نقاشی ، کیفر مفاهیم اساطیر باستان را با واقعیت های فناوریهای مدرن ادغام میکند. چهارده میله نشان داده شده در مرکز تصویر ، اشاره به قطعه قطعه شدن اوزیریس، خدای افسانهای مصر توسط همسرش آیزیس دارد و از طرفی این میلههای سوزان نمادی از میلههای سوخت مورد استفاده در راکتور هستهای میباشند ، به فاصله دورتر بعد از این خرابی شاهد صاف بودن تصویر و وجود نور هستیم که شاید منظور رسیدن به رهایی و روشنایی بعد از اتفاقی ناگوار باشد.
شاید همه ما برای کیفر مانند انسان به تصویر کشیده شده در اثر The Renowned Orders of the Night هستیم؛ همانطور که او به آسمان بیکران پر رمز و راز نگاه میکند ما نیز در مواجهه با آثارش به تصاویر پرمعنا و رازآلود او خیره میشویم تا روحمان در کالبد کیفر به کارها نگاه کند؛ احتمالن چیزی که مدنظر خود اوست.
از آثار او می توان به نقاشی " منظره زمستان " اشاره کرد. این اثر که ترکیبی از آبرنگ و گواش است، زمینی را به تصویر می کشد که با برف پوشانده شده است. درختان در انتهای منظره حس سرما، تیرگی و ناخوشایندی اثر را تشدید می کند. سر زنی در بالای تصویر دیده می شود که لکه قرمزی در ناحیه گردنش جلب توجه می کند. قطراتی از خون از گلوی این زن بر روی زمین پوشیده از برف چکیده است که نماد حوادث تلخی است که در طول تاریخ حیات انسان بر روی زمین رخ داده است. انتخاب رنگهای سرد آبی و طوسی به خوبی حس غم و درد را به مخاطب منتقل می کند.
کیفر در نقاشی هرکس زیر حباب بهشتی خود ایستاده است فردی را در یک زمین پهناور برفی به تصویر کشیده است که در زیر نیمکره شفافی ایستاده است و دست خود را به نشانه سلام نازیها بالا آورده است. هنرمند در توصیف اثر خود می گوید ژست تصویر مانند چراغ راهنمایی است که حباب، قدرت آن را محدود کرده است. او معتقد است هیچ سیستم اعتقادی اعم از مسیحیت تا مارکسیسم وجود ندارد که برای تمام افراد بشر مناسب باشد. او معتقد است هر انسانی حباب خود، درک خود و تئوری خاص خود را دارد و بنابراین همه نمی توانند یک خدا داشته باشند هرچند گاهی خدای برخی از آنها با هم همپوشانی دارد.
در ابر سنگین هنرمند از سرب برای نمایش چیزی (ابر) استفاده می کند که معمولا بی وزن در نظر گرفته می شود. عنوان اثر بازی با کلمات است و در واقع به آب سنگین ناشی از فعالیتهای اتمی اشاره دارد. هنرمند با استفاده از سرب تلاش می کند این مفهوم را برساند که اگرچه انتظار می رود سرب مانع تشعشع اتمی شود اما ابرهای او دارای نشتی هستند و آن را با لاک زرد رنگی که از ابرها به سمت پایین و بر روی زمین نشت کرده است، به تصویر می کشد.
انسلم در اثری با عنوان اجازه بده هزاران گل شکوفا شوند تصویری را که در سال 1993 از مجسمه یادبود مائو سیاستمداری چینی گرفته است، به حالت کلاژ در آورده است. در این اثر هنرمند، تصویر مائو با حالتی مشابه سلام نازیها رو به روی جمعیت دیده می شود، در حالیکه یک دیوار آجری محدب و گسترده بر روی آن دابل اکسپوز شده است و گلهای زیادی زیر پای این ژست قهرمانانه دیده می شوند که فرصت شکوفایی خود را از دست داده اند. حالتی که گلها در پایین پای مائو ترسیم شده اند، به خوبی تجمع تودههای مردم در چنین گردهماییهایی را تداعی میکند.
انسلم کیفر در سال 2018 اثری با عنوان Uraeus را بین دو آسمانخراش در نیویورک خلق کرد که یک کتاب بالدار است که در ارتفاع 25 فوتی از سطح زمین قرار گرفته است. بالهای عظیم کتاب حس پرواز را القا میکنند. در پایه اثر، کتابهای فراوانی بر روی زمین پراکنده شدهاند و یک مار غول پیکر با تکیه با یک ستون در حال حرکت به سمت کتاب است. میلهای که مار به دور آن پیچیده به پیوس خدای یونانی نماد پزشکی و بهبودی اشاره میکند اما مار معانی نمادین بسیاری دارد. به عنوان مثال نیچه به رقص مار و عقاب اشاره می کند. در این استعاره عقاب معمولا مار را میبلعد اما نیچه این نمایش را به یک رقص عاشقانه تشبیه میکند. در فلسفه یونانی، مار Ouroboros وجود دارد که دم خود را میبلعد و به بی پایانی اشاره دارد. در اسطوره شناسی مسیحی مارها نماد ذکاوت و خطر هستند و در یونان قدیم به عنوان بخشی از فرایند درمان استفاده میشدند. انسلم معتقد است ترکیب خوبی از تمام این استعاره را در خلق این اثر بکار گرفته است.
در اثر دیگری از کیفر با عنوان نخل یکشنبه یک نخل کامل ریشه کن شده در کنار 36 ویترین عمودی در کنار هم قرار داده شدهاند. هر یک از این ویترینهای عمودی نقاشی از یک گیاه (آفتابگردان، لوبیا، درختان حرا و ...) است که بر روی گچ ایجاده شده و شبحی از نمونههای گیاهی در صفحات باز یک هرباریوم غول پیکر را تداعی میکند. در مسیحیت و بسیاری از فرهنگها نخل نماد یک گیاه نامیرا است که هرگز پژمرده نمی شود و پیوسته برگهای جدیدی در کنار برگهای آسیب دیده خود ایجاد میکند. در فرهنگ یونانی- رومی نخل نماد پیروزی نظامی است و در مسیحیت به عنوان نماد پیروزی بر مرگ تلقی میشده است و در بعضی از فرهنگها هم به عنوان نماد مرگ در راه عقیده شناخته میشود. بنابراین بنظر می رسد انسلم قصد داشته نخل یکشنبه را به عنوان یک پیروزی حقیقی به نمایش بگذارد. نمادی از ورود مسیح به اورشلیم که آمیخته با شور و رستگاری است. انسلم در توصیف این اثر میگوید که او خود را یک انسان فلسفی نمی داند اما معتقد است که در مواد اولیه مورد استفاده در تولید یک اثر، روحی نهفته که وظیفه هنرمند استخراج این روح نهفته است.
در اثر Morgenthau Plan او فضای گالری را پر از گندمهای طلایی میکند که در درون یک قفس پنج متری فلزی محسور شدهاند. این اثر به طرحی اشاره دارد که در سال 1944 از طرف وزیر خزانه داری امریکا Henry Morgenthau مطرح شد تا آلمان پس از جنگ جهانی دوم را در شرایط سختی قرار دهد و مراکز صنعتی آلمان را تضعیف نماید. اگرچه این طرح هرگز تحقق نیافت اما به عنوان بخشی از تاریخ آلمان محسوب می شود.
او در یکی ازجدیدترین پروژه هایش 2019-2020 او مجموعه ای از نقاشی ها حول موضوع string theory را خلق کرده است که یک مدل ریاضی است که تلاش میکند چهار برهمکنش اصلی جهان و ارتباط آن با اشکال و مواد را توصیف نماید.
انسلم به عنوان یک هنرمند چند رسانهای و البته دانش آموخته حقوق با چیره دستی مفاهیم عمیق علوم مختلف را لایه لایه در هم میآمیزد و با بکارگیری المانهای طبیعی چون باغبانی زبردست، بستری فراهم میکند که مخاطبین مختلف با هر درجه از دانش و آگاهی را به سمت خود جذب می کند. اما حضور عناصر لطیف طبیعی در آثارش هرگز به این معنا نیست که او در بیان مفاهیم مورد نظرش محافظه کار خواهد بود بلکه در بسیاری موارد اثبات کرده است که در مواقع لزوم از بکارگیری نمادهای تحریک کننده ایدئولوژیک ابایی ندارد.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم پروندهای درباره تچینگ هشیه را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.