جوزف کودلکا، در سال ۱۹۳۸ در یکی از روستاهای چکسلواکی به نام مراویا به دنیا آمد. او زندگی عجیب و غریبی داشت که بخش اعظم آن به انتخاب خودش در خانه بدوشی و بیهیچ منزل و مایملکی سپری شده همانطور که خودش اشاره میکند:
«من دو دست پیراهن دارم، دو سال پیش دوتای دیگر هم خریدم ولی هنوز حتی به آنها دست نزدهام و در واقع مازاد هستند. من یک شلوار و یک جفت کفش را یک سال و یک کت را دو سال میپوشم و برای مواقع سفر هم یک کیسه خواب خوب دارم.»
او دوست دارد مانند مردمی که در عکسهایش هستند زندگی کند و میگوید: «به آنچه که ندارم، نیازی نداشتهام.»
این عکس از مجموعه تبعید یکی از آثار اوست برای تشریح خود و سبک زندگی که دارد و عدم وابستگی و رهاییش را به خوبی نشان میدهد همانطور که در عکس میبینیم برگه روزنامهای پهن شده بر سکویی سفید رنگ کادر عکس را پر کرده و لوگوی روزنامه، فونت آشنای نیویورک تایمز است. تمیزی و صافی صفحات این تصور را به ذهن میآورد که عکس در آمریکا محل خرید روزنامه گرفته شده باشد. اما با کمی نزدیک شدن به آن نام «هرالد تریبیون» نسخه بینالمللی نیویورک تایمز از لابلای سایه تاخورده روزنامه، قابل خواندن است، پس هر جایی میتواند باشد، محتویات روی روزنامه شبیه به سفره صبحانه است، نان، پنیر، شیری که در استکانی ریخته شده و بسته باز نشدهای که با سایه لیوان مانندش باید چیزی شبیه به ظرف مربا یا عسل باشد. نان برش خورده و چند روکش بازشده نایلونی و آلومینیومی در تصویر نشان میدهد که آنجا همه چیز موقتیست. بخش راست بالای صفحه که به نظر صفحه سیاسی است خالی نگه داشته شده و طمانینهای که از دیدن سیب نیمخورده برمی آید، شاید نشانههایی از دنبال کردن اخبار حین صرف صبحانه باشد. اما حتی در این عکس که به نظر تصویری از یک زندگی آرام و بیقید است، تنها ابزار صرف صبحانه، یک چاقوی مسافرتی تاشوست با لبه تیز،شاید نشانهای از اضطراب و ترس که شاخصه کارهای کودلکاست و در گوشه کادر گنجانده شده است. اولین تعریف در شخصیت کودلکا چه از زبان خودش و چه در نظر دیگران، بیمکانی و دائم در سفر بودن است که می تواند نشانه عدم وابستگیاش باشد.
در دنیا هر چیزی با متضادش قابل تعریف است و لذت انسان نیز در ساخت این تضادهاست. سکون وقتی آرامشبخش است که گهگاه با حرکتی شکسته شود و حرکت وقتی زیباست که شروع و پایانش نقطهای ساکن باشد. در یک برداشت شخصی از عکاسی که دوست ندارد درباره کارهایش صحبت کند و داستان را به بیننده واگذار میکند میتوان گفت این عکسها آینهای تمام و کمال از تشویش یک زندگی بیپایه است.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله زندگی در سایهها را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.