در ستایش سایهها مقالهای است در باب زیباییشناسی به قلم رماننویس برجسته ژاپنی جونچیرو تانیزاکی. تانیزاکی بیش از نیم قرن از سال 1886 تا 1965 در ژاپن به فعالیت ادبی مشغول بود. رمانهای اندکی که از او به زبان انگلیسی چاپ شده تا حدی بازگو کننده دامنه ذهن خلاق اوست. کتاب حاضر کندوکاو پژوهشی در فرهنگ سنتی ژاپن است؛ نکوهش تازگی و ستایش کهنگی.
«در ستایش سایهها» در سالهای 1933 و 1934 نوشته و منتشر شده؛ یعنی در دورهای که منظره فرهنگی ژاپن، بعد از اصلاحات شتابان عصر میجی (۱۸۶۸ ـ ۱۹۱۲)، دگرگون شده و هراس از زیستن در جهانی به کلی فروپاشیده، روشنفکران و نویسندگان مدرن ژاپنی را به کندوکاو در فرهنگ سنتی ژاپنی و حفاظت از عناصر خاص آن واداشته است.
جونیچیرو تانیزاکی از توصیف معماری خانههای سنتی ژاپن آغاز میکند، از زیباییشناسی سرپناه، از هرآنچه خانه را به یک خانه تبدیل میکند، از نحوه تابیدن نور به داخل آن تا ظروفی که استفاده میکنیم اما این فقط ابتدای مسیر است، در ادامه او به جستوجوی زیبایی در جزییترین امور روزمره میپردازد و با ذهنی سرگردان رد زیبایی را در تزیینات لباس و تآتر نو ژاپن، اشباح ژاپنی، بدن، چوب، زنان و غذا به طور کلی شیوه نگاه و زیست شرقی دنبال میکند.
او در کتاب از یک روشنایی حزن انگیز، نوری تیره رنگ که حکایت از درخششی باستانی دارد سخن میگوید. تابشی در میان دودهها که بیانگر جلایی است که در اثر استعمال چندین و چندباره پدیدار میشود. درخششی که یادآور گذشتهای باشد که آن را به وجود آورده است. او از یک زیبایی آشنا سخن میگوید، نه آنطور که خیال کنیم از دنیای دیگری سر برآورده است. زیبایی که از تاریکی زاده میشود.
کاغذ غربی نور را پس میزند در حالی که کاغذهای ما نور را جذب میکنند و به آرامی آن را در آغوش میکشند، همچون سطح لطیف نخستین برف. اگر مچاله شود و تا بخورد کمترین صدایی بیرون نمیزند و هنگامی که روی آن دست میکشی انگار سطح نرم و لطیف برگ درختی را لمس کردهای.
نویسنده با نگاهی زیباییشناسانه نشان میدهد که چطور دریافت سنتی ژاپنیها از زیبایی تحت تاثیر الگوهای غربی تغییر میکند اما در این حین تلاشی هم برای بازگرداندن «فرهنگ تاریکی» ندارد، در موخره کتاب آمده:
از نظر تانیزاکی قطعهای که در موزه نگهداری میشود چندان موجب شادمانی نیست. مانند آنچه در
کتاب هنر روزمرگی گفته شده است، هنر به عنوان بخشی از زندگی هر روزه میباید زنده باشد در غیر این صورت همان بهتر که آن را به فراموشی بسپاریم و از دست بدهیم. میتوانیم آنچه در گذشته زنده بود را تحسین کنیم و در تلاش برای درک آن باشیم، همانطور که تانیزاکی نیز در اثر خود، در ستایش سایهها، دست به چنین کاری زده است. اما این که وانمود کنیم هنوز هم میتوانیم در زنده بودنش سهیم باشیم رویکردی پوچ و تو خالی است.
اما در جایی از کتاب تانیزاکی با لحنی حسرت بار از تغییر مسیر علم میگوید؛ اگر اختراعات تکنولوژی به جای غرب در شرق اتفاق میافتاد این دستگاه ها چگونه بودند؟
موسیقی ژاپنی موسیقی سکون است و خلا. همین است که وقتی ضبط میشود و یا از بلندگوهای عظیم به گوش میرسد بخش زیادی از افسون آن از بین میرود. هنگام گفتوگو نیز ما آواهای نرم را ترجیح میدهیم و مهمتر از هر چیز آواهای خنثی و وقفهها هستند. با این وجود گرامافونها و رادیوها این لحظات سرشار از سکوت را چون آوایی مرده پخش میکنند و این گونه است که هنر را ماشینی کرده و از بین بردهایم. ماشینی که ساخته غربیهاست و باید بپذیریم که مناسب هنر خودشان است.
در نهایت کتاب از اهمیت رجوع به تاریخ و فرهنگ در هرآنچه خلق میکنیم میگوید تا در هر شیئ نشانی از گذشته و آشنایی ببینیم. چرا که قطعن ما با چنین ساختههایی بیشتر احساس راحتی خواهیم داشت.
لذت ما زمانی آغاز میشود که نورهای براق خاموش میشوند و تاریکی سر میرسد و زنگاری دودآلود فضا را پر میکند.
به عقیده من، «در ستایش سایهها» میتواند شروع خوبی برای تأملی دیگر در مفهوم زیبایی در اشیا و پدیدهها باشد. بخشهای زیادی از این کتاب سبب میشود از تعریفمان درباره زیبایی تجدید نظر کنیم و از شبحی که آن را زیبایی میپنداریم فاصله بگیریم.
من از این جهان که در آن سایهها از بین میروند به ادبیات پناه میبرم. در عمارت عظیمی که ادبیات نام دارد من دیوارهای تاریک و سایهبانهایی عمیق بنا خواهم کرد و تمام چیزهایی را که بیش از حد واضح به نظر میرسند را در سایهها فرو خواهم برد و تزیینات بیمصرف را دور خواهم ریخت.
مشخصات کتاب:
در ستایش سایه ها/ جونیچیرو تانیزاکی/ محمد دارابی/ حرفه نویسنده/ چاپ اول 1395/ هنر،ادبیات،فلسفه/ 77 صفحه
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد می کنیم مقاله درباره مفهوم MA را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.