francesca woodman عکاس آمریکایی، سوم آوریل ۱۹۵۸ در ایالت کلرادو در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد و تحت تأثیر والدینش، با هنر آشنا شد و این آشنایی زندگی و حتا شیوه فکر کردنش را شکل داد. دوربین عکاسی، هدیه تولدش در سیزده سالگی، نقطه عطف زندگی و آغازگر نوآوریهای نابش شد. او در جوانی مهارتهایش را در عکاسی ارتقا بخشید و برای تحصیل به ایتالیا رفت. پس از فارعالتحصیلی به نیویورک مهاجرت کرد و در جستجوی شغل، به شرکتهای عکاسی فعال در زمینه مد رزومه ارسال کرد، اما هر بار با دری بسته روبرو شد.
ناکامیها در یافتن شغلی که دوست میداشت و نیز شکست در رابطهای عاشقانه، او را به افسردگی عمیقی سوق داد و سرانجام در سال 1981 خود را از پنجره به خیابان پرت کرد و به زندگیش پایان داد. پدرش دلیل خودکشی او را به ناموفق بودنش در گرفتن بورسیه از National Endowment مرتبط دانست. پنج سال بعد در اتاقش هزاران نگاتیو پیدا شد.
از اولین سلفپرتره او در سیزده سالگی تا زمان مرگ زود هنگامش در بیست و دو سالگی، وودمن بیش از ۸۰۰ اثر قابل توجه به جا گذاشت که تا به حال ۱۲۰ عکس ازآنها منتشر یا به نمایش گذاشته شدهاند و همگی به نوعی هویت او را بازگو مینمایند و شاید تصاویر غنی و عمیق او یادآور این است که برای بروز احساسات نیازی به زبان نیست.
تصاویر برهنه و نیمه برهنه وودمن از خود و زنان دیگر، عکسهایی گاه محو و انتزاعی با سبکی منحصر به فرد و با بکارگیری تکنیکهای خلاقانه و مفهومی، بر نسلی از هنرمندان تآثیر گذاشت و همچنان موجب نقد و تحسین و حیرت منتقدان است طوری که به او لقب آخرین عکاس مدرنیست را دادند.
برخلاف
سلفپرترههای هرنس دیویس که با پیچیدگیهای تکنیکی بسیاری اجرا شدهاند، وودمن با قرار گرفتن در هر دو طرف دوربین، به سادگی بعدی فراتر از یک سلف پرتره به آثارش میبخشید او با حضوری پنهان و گاه شبحگونه در عکسهایش، حالتی از حرکت و گذار را نمایان و همین گنگی و راز آلود بودن، ذهن تماشاگر را درگیر تصاویرش میکند. فرانچسکا خود را سوژه قرار داد تا علاوه بر سرعت بخشیدن به روند کارش، شاید نشانی باشد از انزوا و جایگاهی که جامعه او را از آن محروم کرد؛ گویی خود را مجازات میکند. بعدها سبک کاری او را آنتیپرتره نامیدند.
گرچه عکسها اغلب نشان دهنده حقیقت است ولی او با استفاده از مکان ها، نورپردازی، لباس، وسایل و بدن خودش یک واقعیت خیالی را
صحنه پردازی کرد. مقیاس عکس های وودمن عمدتا کوچک است و این امر ما را ترغیب میکند تا دقیق تر به آنها نگاه کرده و پیام آنها را رمزگشایی کنیم.
در بسیاری از عکس ها، او با استفاده از لباسهای قدیمی مخاطب را در درک زمان گیج میکند. بدیهیست که او به یک دوره یا مکان خاص تعلق خاطر ندارد. استفاده وی از فیلم سیاه و سفید به ابهام زمان تولید اثر میافزاید و باعث می شود فرانچسکا برای همیشه در دنیایی بیزمان گیر بیفتد.
این هنرمند به عنوان استعداد برتر در جامعه عکاسی، علی رغم فعالیت کوتاه مدت خود، جایگاهی هم تراز با معاصران بنام اواخر دهه ۱۹۷۰ همچون آنا مندیتا و هنا ویلکه دارد. آثار او اغلب با هانس بلمر و من ری مقایسه می شود. وودمن را از پیشگامان هنر فمینسیتی می دانند و آثارش را به جهت کشف مضامین جنسیت، هویت شخصی و ارائهی تعبیری نو از بدن زن، مقدمهای بر آثار هنرمندانی همچون سیندی شرمن، نن گلدین، سارا لوکاس و کرن فینلی برشمرده اند.
بسیاری از نمایشگاههای انفرادی وودمن پس از مرگش بودهاست. چند سال پیش در گالری ویکتوریا میرو در لندن، نمایشگاهی با نام زیگزاگ برگزار شد و 25 اثر از فرانچسکا وودمن که به موتیف زیگزاگی دستها، پاها، چینهای پارچهای یا درهای باز نشده و دیگر نقوش هندسی انتزاعی با درونمایهای تکرار شونده را نشان میدهند به نمایش گذاشته شد. با توجه به مدیریت آثارش توسط والدین او، جورج پدر فرانچسکا به یک نوسان ریتمیک انعکاسی اشاره میکند که شاید ناشی از شکنندگی و ذهن آشفته هنرمند و برگرفته از حساسیت ذاتی او به فرم و ترکیببندی بود.
با اینهمه نبوغ این سوال باقی میماند: اگر او از پس بحرانی که در آن بود عبور می کرد، چه میکرد؟
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله عشق یا جنون که درباره سلفپرتره ای از نن گلدین است را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.